
طي جلسهاي که به تاريخ ۱۵ مردادماه با حضور رئيس جديد دفتر تجسمي وزارت ارشاد و شماري از گالريداران تهران و شهرستانها در موزهي هنرهاي معاصر تشکيل شد، اينگونه عنوان شد که آبانماه سال جاري براي نخستينبار “انجمن صنفي گالريداران ايران” تأسيس ميشود. قرار بر اين بود که تمامي گالريهايِ فعال در سطح کشور، جزوِ اعضاي اين انجمن باشند، اما طبق آخرين اخباري که در اين خصوص شنيده ميشود، ادارهي کل تشکلهاي کارفرمايي و کارگري وزارت رفاه، کار و امور اجتماعي از قبولِ عضويتِ گالريدارانِ شهرستاني در اين انجمن صنفي سر باز زده است و از آنها خواسته تا انجمن مستقلي براي خود تشکيل دهند. اين در حالي است که طبق آنچه پيشتر گفته شد، قرار بر اين بود که همهي گالريهاي سطح کشور در کنار هم، انجمن صنفي خود را تشکيل دهند. دربارهي پيامدهايِ منفيِ اين تصميمگيري و تبعاتي که در پي خواهد داشت، با فاطمه پرينژاد – مدير گالري هفتآينه ساري- گفتگويي داشتيم که در ادامه ميخوانيد.
- خانم پرينژاد شما در جلسهي مورخ ۱۵ مردادماه حضور داشتيد. لطفاً بفرماييد که در اين جلسه چه گذشت و چه تصميمگيريهايي درخصوص انجمن صنفي شد؟
در جلسهاي که در موزهي هنرهاي معاصر تشکيل شد، خانم گلستان بحث انجمن صنفي را مطرح کردند. اسمِ انجمن، “انجمن صنفي گالريداران ايران” نام گرفت، و قرار بر اين شد که اعضاي مؤسس ۱۱ نفر از تهران و ۱۱ نفر از شهرستانها باشند تا اين انجمن تماميِ گالريهاي ايران را در برگيرد. همچنين بنا بود بعد از تشکيل انجمن و قانوني شدن آن، يک مجمعِ عمومي تشکيل بدهيم و اعضاي هيئت مديره را هم انتخاب کنيم.
اخيراً به ما خبر رسيد که ادارهي کار، از تشکيلِ يک انجمن صنفي واحد براي تمامِ گالريهاي کشور سر باز زده است. ادارهي ارشاد وظيفه داشته تا آمار گالريهاي استانها را به ادارهي کار اعلام کند. وقتي ادارهي کار استعلام گرفته، آماري که ارشاد به آنها داده عددِ ۲۲۲ گالريِ فعالِ شهرستاني بوده است. بر همين اساس هم، ادارهي کار بدون انجامِ يک کارشناسيِ درست و منطقي اعلام کرده که گالريهاي تهران يک انجمن تشکيل دهند و گالريهاي شهرستان هم انجمن ديگري براي خودشان داشته باشند. اين آمار در حالي اعلام شده که اکثر اين گالريها اصلاً فعاليتي ندارند. بسياري از اين گالريهايي که در شهرستانها تأسيس شدهاند، توسط نزديکان و وابستگان عدهاي بوده که قصد داشتند با مجوز گالري وام بگيرند. من خودم در شهرستان ساري هستم . استان مازندران چيزي در حدود ۴۸گالري دارد که ۱۰ تاي آن در مرکز وجود دارد و از اين ده گالري بيشتر از دوتايِ آنها فعال نيستند. تازه آن دو گالري هم با هزار بدبختي ميگردند و صرفاً هم نمايشگاه ميگذارند ولي عملاً پولي رد و بدل نميشود.
اينکه ما ۲۲۲ گالري در شهرستانها داريم اشتباه محض است. اگر آمار گالريهاي شهرستان را سرجمع کنيم اين عدد به ۴۰ تا هم نميرسد؛ چه برسد به عددِ غيرباورپذيرِ ۲۲۲! تعدادِ گالريهاي تهران هم بالغ بر ۲۰۰ تا اعلام شده که حتي در تهران هم بسياري از آنها فعال نيستند.
- جداسازيِ انجمن صنفيِ گالريدارانِ تهران و شهرستانها چه پيامدهايي در پي دارد؟
اين اقدام، فاصلهي عجيبي بين گالريهاي تهران و شهرستان مياندازد. درواقع اين کار اصلاً عملي نيست. همهي هنر ايران وابسته به تهران است. همه اين مسئله را ميدانيم و قابل کتمان هم نيست. مايي که در شهرستان گالري داريم، اگر به تهران نرويم و در تهران کار نفروشيم و هنرمندانمان را به گالريهاي تهران معرفي نکنيم، اصلاً ادامهي فعاليتمان غيرممکن است. در شهرستان بهندرت کار هنرمندي خريد و فروش ميشود، مگر اين که فاميل آن هنرمند چند کار از ما خريداري کند. اينها نشان ميدهد که ماجرا چقدر غمانگيز است.

- شما به عنوان يک گالريدار فعال در شهرستان چه اقدامي انجام خواهيد داد تا جلوي اين امر گرفته شود؟
قرار است به همراه چند نفر از گالريهاي فعال در شهرستان به تهران بياييم و ابتدا به ادارهي کار برويم و با کارشناسهاي آن صحبت کنيم. از طرفي هم بايد با معاونت هنري ارشاد ملاقاتي داشته باشيم. بايد به آنها تذکر داد تا آمار دقيق از شهرستانها بخواهند نه آماري که محدود به اعداد و ارقام غيرواقعي ميشود و تازه خوشحال هم هستيم که ۲۲۲ گالري در شهرستانها داريم! انگار اگر ساري اعلام کند که ما ۵۰ گالري داريم اين يعني که همه چيز خيلي خوب است!
- به نظر شما کوتاهي در ارائهي آمار و ارقامِ دقيق، بيشتر از جانب ادارهي کار بوده يا وزارت ارشاد؟
من فکر ميکنم وزارت کار طبق قوانيني که دارد مجبور است اينگونه عمل کند. اما اين وزارت ارشاد است که آمار و ارقام غلطي به آنها اعلام کرده است. ارشاد بايد خودش را منضبط کند. من از کارشناس ارشاد استان مازنداران خواهش کردم و خواستم که برود سرکشي کند و ببيند که آيا واقعاً اين تعدادي که اعلام شده گالري در استان فعال است يا نه؟
درصورتي که اين اتفاق بيفتد، ما اين وسط چيز بزرگتري را از دست ميدهيم؛ ما ديگر آن پيوندي که ميتوانست بين گالريهاي سطح کشور ايجاد شود و قوانين واحدي که وضع ميشد را نداريم. اگر رويدادي در تهران برگزار ميشود، ديگر گالريهاي شهرستان نميتوانند دخالتي در آن داشته باشند. حراجهايي که در تهران برگزار ميشود ديگر شهرستانها جايي در آن ندارند. اين در حالي است که ما ميدانيم ۷۰ تا ۸۰ درصد هنرمنداني که در تهران مشغول فعاليت هستند، از شهرستانها هستند. حال، ما اين پتانسيل را براي يکي شدن از دست ميدهيم و از قدرتمان نيز کاسته ميشود. عدهاي مخصوصاً قصد دارند، قدرتِ صنفيِ ما را کم کنند. وقتي انجمن صنفي واحدي داشته باشيم و اين متعلق به کل گالريدارهاي ايران باشد، قواعد و قوانيني يکسان، گالريها را موظف ميکند تا به صورت يکپارچه از آن تبعيت کنند و زير پوشش يک صنف قرار بگيرند.
- تأسيسِ اين انجمن مشخصاً چه کمکي ميتواند به هنرمندان شهرستاني بکند؟
مهمترين اقدامي که صورت ميگيرد، معرفي هنرمندان شهرستاني است. ما هنرمند خوب کم نداريم. اين هنرمندان، کساني هستند که وقتي در تهران نمايشگاه برگزار ميکنند اکثر آثارشان به فروش ميرسد.
- وضعيت گالريهاي شهرستان چطور؟ آيا کمکي به رشد آنها ميکند؟
مطمئناً، چون به حلقهاي وصل ميشوند که آن حلقه از قواعد يکپارچهاي پيروي ميکند و ديگر گالريها هرکدام ساز خودشان را نميزنند. شايد مهمترين امتيازي که انجمن صنفي براي گالريهاي کشور به ارمغان ميآورد اين است که ديگر لازم نيست سر مشکلاتي که پيش ميآيد به دادگاه برويم. ما صنفي داريم که اين صنف مشکلات موجود را در خودش حل ميکند. الان اگر اتفاقي براي تابلوهاي ما بيفتد، ما مجبوريم به دادگاهي شکايت کنيم که اصلاً تخصصي در اين زمينه ندارد؛ و تازه آن هم با پوزخند، چون اصلاً ارزش کار هنري را نميدانند. همچنين مسئلهي بيمهي آثار هنري هم حل ميشود چرا که ادارهي بيمه هم اصلاً اطلاعي در اين زمينه ندارد.
