گفت‌وگوي نور و آينه در آثار ايران درّودي و منير فرمانفرماييان

به قلم فاطمه عبداله زاده

هنر، بازتابي از انديشه، احساس و هويت هنرمند است؛ و گاه در ميان آثار دو هنرمند، مي‌توان نوعي گفت‌وگوي نامرئي را يافت که فراتر از زمان و مکان شکل مي‌گيرد. ايران درّودي و منير شاهرودي فرمانفرماييان، دو بانوي برجسته هنر معاصر ايران، هر يک در مسير هنري خود زباني منحصربه‌فرد خلق کرده‌اند؛ اما در عين تفاوت‌هاي سبکي، نوعي پيوند مفهومي ميان آثارشان حس مي‌شود. در اين مطلب، به بررسي اين ارتباط خواهيم پرداخت و نگاهي خواهيم داشت به درون‌مايه‌هايي که اين دو هنرمند را به هم نزديک مي‌کند.

ايران درّودي/ ببين به کجا رسيده ام به آسمان/ 300×200/ 1973

منير شاهرودي فرمانفرماييان/ بدون‌عنوان/ آيينه‌کاري، نقاشي پشت شيشه و گچ روي چوب/ 60×81/ حدود دهه 1350

درّودي و فرمانفرماييان در آيينه معنا

هنر ايران درّودي، با قلم‌موهايي سرشار از نور، فضايي ميان واقعيت و رويا خلق مي‌کند. در آثار او، نور از طريق ضربه‌هاي حسي قلم‌مو بر بوم جاري مي‌شود و با ترکيب رنگ‌هاي پرشور، جهان‌هايي را مي‌سازد که از مرزهاي زمان و مکان فراتر مي‌روند. در مقابل، منير فرمانفرماييان با بهره‌گيري از فرم‌هاي هندسي و قطعات آينه‌اي، نوري سيال و متحرک را به آثار خود مي‌آورد؛ جايي که بازتاب‌هاي پيوسته آينه‌ها، نور را در حرکت درگير مي‌کنند و جهاني از نظم و تکرار را شکل مي‌دهند. در آثار هر دو هنرمند، نور نقشي اصلي را بازي مي‌کند، با اين تفاوت که درّودي آن را با حرکات احساسي قلم‌مو روي بوم مي‌آفريند و فرمانفرماييان نور را از وراي انعکاس‌هاي بي‌پايان آينه‌هايش به مخاطب ارائه مي‌دهد.

ايران درّودي/ از اينگونه رستن/ 138×138/ 1972

منير شاهرودي فرمانفرماييان/ بدون‌عنوان/ آيينه‌کاري و نقاشي پشت شيشه روي پلاستيک/ 29×27/ 1396

مفهوم نور و حقيقت در هنر اين دو هنرمند

افلاطون در نظريه خود درباره “جهان ايده‌ها”، نور را استعاره‌اي براي حقيقت مي‌دانست. در اين نگاه، مي‌توان گفت که درّودي از نور براي بيان لحظات شهودي و تجربه زيباشناسانه شخصي استفاده مي‌کند، در حالي که فرمانفرماييان از انعکاس و شکست نور در آينه‌ها، به بيان حقيقتي جهان‌شمول و انتزاعي مي‌رسد. درّودي با تأکيد بر نور دروني و احساسات دروني‌شده، جهاني پر از انرژي و حرکت خلق مي‌کند، در حالي که فرمانفرماييان با انعکاس نور در آينه‌ها و الگوهاي هندسي، حضور امر مطلق و بي‌کرانگي را بازنمايي مي‌کند.

ايران درّودي/ به زلالي يك عشق/ 297×183/ 1976

منير شاهرودي فرمانفرماييان/ توپ آيينه‌اي/ آيينه‌کاري و نقاشي پشت‌شيشه روي گچ و چوب/ قطر 25/ 1391

زمان و بي‌زماني

ارتباط آثار درودي و فرمانفرماييان با هستي‌شناسي

زمان در آثار درّودي حالتي سيال و شاعرانه دارد. او از رنگ‌هاي پرتحرک و ترکيب‌هاي اتمسفريک براي ايجاد احساسي از لحظاتي که در مرز ميان بودن و نبودن قرار دارند استفاده مي‌کند. با توجه به تعريف هانري برگسون، فيلسوف فرانسوي از مفهموم زمان که ميان زمان خطي (کرونوس) و زمان شهودي (دورِه) تمايز قائل مي‌شد؛ ميتوان گفت، آثار درّودي بيش از آنکه تابع زمان خطي باشند، به نوعي زمان شهودي نزديک‌اند که در يک لحظه گسترده مي‌شود. فرمانفرماييان نيز با بهره گيري از فرم‌هاي هندسي، نوعي بي‌زماني و پيوستگي ابدي را بازنمايي مي‌کند که با استفاده از الگوهاي تکرارشونده، زمان را به چرخه‌اي بي‌پايان تبديل مي‌کند.

ايران درّودي/ سلطه بودن/ 298×181/ ۱۹۷۰

منير شاهرودي فرمانفرماييان/ شيراز (طراحي با شيشه)/ آيينه‌کاري و گچ روي چوب/ 150×72/ 1388

دو مسير، يک جوهره مشترک

ايران درّودي و منير فرمانفرماييان، هر يک با زباني متفاوت، به جست‌وجوي حقيقت در جهان پرداخته‌اند؛ يکي از مسير نور و حس، ديگري از مسير نظم و انعکاس. درّودي، با ضربه‌هاي قلم پرحرارتش، جهاني را مي‌سازد که با احساسي قوي همراه است، در حالي که فرمانفرماييان، با استفاده از اشکال منظم، نگاهي عميق به هندسه هستي و بي‌کرانگي دارد.

در روز جهاني زن، مرور آثار اين دو بانوي پيشگام هنر ايران، نه تنها گرامي‌داشت دستاوردهاي آنان است، بلکه فرصتي براي درنگ در مفاهيم عميق‌تري همچون حقيقت، نور، زمان و هويت خواهد بود؛ مفاهيمي که در آينه هنر آنان، بازتابي متفاوت اما هم‌سو دارند.

ايران درّودي/ تجليل از دلموت/ 110×135/ 1976

منير شاهرودي فرمانفرماييان/ بدون عنوان/ آيينه‌کاري، نقاشي پشت شيشه و گچ روي چوب/ 5×60×35/ 1393

پیمایش به بالا