در مسائل فرهنگي بودجه کارساز نيست

علي‌اصغر محمدخاني مي‌گويد: بر اساس تجربياتم، در مسائل فرهنگي بودجه کارساز نيست بلکه فکر کارساز است. او همچنين اظهار مي‌کند: انجام کار فرهنگي سخت نيست و انجام آن به نهاد نياز ندارد؛ گاه افراد موثر هستند. اگر نهاد يا فرد بتوانند اعتماد و اعتبار ايجاد کنند، اهل فرهنگ پشت‌شان هستند.

به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا, معاون فرهنگي و بين‌الملل شهر کتاب به مناسب برگزاري هزار و صدمين نشست اين مرکز، به مرور فعاليت‌هايش در اين مرکز فرهنگي پرداخت و به پرسش‌هايي پاسخ داد. او از تجربه کار در بخش دولتي و خصوصي، اين‌که آيا فعاليت‌هايش در شهر کتاب حاشيه‌اي داشته يا نه،  بودجه اين مرکز، ميزان هماهنگي فروشگاه‌هاي شهر کتاب و… سخن گفت. همچنين درباره برگزاري نشست‌ها، درس‌گفتارها، کارگاه‌ها و جوايز، فعاليت‌هاي بين‌المللي شهر کتاب در قالب پل‌هاي ادبي و… حرف زد.
مشروح اين گفت‌وگو در  ادامه مي‌آيد:
-شما قبلا تجربه چنين کاري را در بخش دولتي هم داشتيد.
– بله، در دوره آقاي خاتمي دبير شوراي گسترش زبان فارسي و سردبير «کتاب ماه» بودم. در «کتاب ماه» ۸۸۵ نشست برگزار کردم و زماني که احمدي‌نژاد آمد استعفا دادم.
– تفاوت  اين دو جايگاه  يعني فعاليت در زيرمجموعه دولت و شهر کتاب به عنوان نهاد خصوصي چيست؟
-درست است که «کتاب ماه» دولتي بود اما خيلي تفاوتي با شهر کتاب نداشت؛ همان ايده‌هايي را که آن‌جا داشتم در شهر کتاب ادامه دادم.  البته شوراي گسترش زبان فارسي به خاطر دولتي بودن  يک‌سري محدوديت‌هايي  داشت اما شهر کتاب چون  يک موسسه خصوصي است آن محدوديت‌ها و مقرارت اداري را ندارد، دستش بازتر است و راحت‌تر مي‌تواند اين کار را ادامه بدهد.
– فعاليت دولتي به دولتي که سر کار مي‌آيد بستگي دارد؛ درست است؟
-بعد از اين‌که از «کتاب ماه» بيرون  آمدم، آن‌جا متحول شد و با خط مشي متفاوتي  کار را ادامه دادند. مخاطب و تيراژش کم شد و کلا تغيير شکل داد.
-پس يعني با اين‌که در چه دوره‌اي باشد ارتباط مستقيم دارد؟
– در همه  تشکيلات فرهنگي، چه دولتي و چه خصوصي، به نظر من افراد موثرند نه سازمان‌ها. گاهي مي‌بينيد ايرج افشار به اندازه پژوهشگاه علوم انساني کار مي‌کند. بايد در کار فرهنگي دو ويژگي را ايجاد کنيم؛ يکي اعتبار و ديگري اعتماد. اگر فرد و يا  نهاد بتوانند اعتبار و اعتماد ايجاد کنند اهل فرهنگ پشت‌شان هستند و مي‌توانند کار را جلو ببرند. مثلا ابوالحسن نجفي به  «کتاب ماه» آمده بود، فرداي  آن روز به من گفت آن‌جايي که آمدم اسمش چه بود و فعاليت‌هايش چيست.  کساني  را که به «کتاب ماه» آوردم به شهر کتاب هم آمدند. چرا دوباره آن‌جا نرفتند؟ منظورم اين است که آمدن آن‌ها  به خاطر ساختمان و نهاد نبود بلکه به خاطر اعتماد و اعتباري بود که به وجود آمده بود.

– درباره فعاليت‌هاي‌تان در شهر کتاب شامل نشست‌ها و درس گفتارها بگوييد.
-ما از آذر ۸۴ در شهر کتاب، مرکز فرهنگي و بين‌الملل را تشکيل داديم.  در اين مرکز چند  برنامه ثابت داشتيم؛ يکي نقد و بررسي آثار ادبي، فلسفي و هنري که  روزهاي سه‌شنبه  به صورت مستمر برگزار مي‌شود حتي ساعتش هم  در اين سال‌ها ثابت بوده است. تمام اهل ادب و هنر و فلسفه مي‌دانند که درباره کتاب‌هاي جديد بحث مي‌شود، البته همه کتاب‌ها را نمي‌شود بررسي کرد چون  محدوديت داريم. ما  در سال ۵۰ نشست مي‌توانيم برگزار کنيم اما در حوزه ادبيات در سال ۲۰۰۰ کتاب منتشر مي‌شود، بنابراين درباره کتاب‌هايي بحث مي‌کنيم که مي‌توانند براي مخاطب مفيد باشند، تأثيرگذارند و جاي بحث دارند. همه اين نشست‌ها از رسانه‌ها منعکس مي‌شود و تمام فايل‌هاي تصويري به فروشگاه‌هاي شهر کتاب مي‌رود.
در کنار اين نشست‌ها  کارگاه‌هاي نقد ادبي را به صورت مستمر برگزار کرده‌ايم. هدف ما از اين کار  اين بود که مباني نقد ادبي در ايران به لحاظ نظري بررسي شود و افراد بدانند همين‌طوري نمي‌توانند اثر را نقد کنند بلکه بايد با  با شيوه‌هاي مختلف نقد آشنا شوند و بدانند يک اثر را چطور نقد کنند. همچنين دوره‌هاي مباحث نظري را داشتيم؛ مثلا فلسفه فيلم، فلسفه ادبيات، نشانه‌شناسي و…  که به مخاطب کمک مي‌کند تا مباحث نقد ادبي را به صورت عملي دنبال کند. در کنار جلسه‌هاي سه‌شنبه و کارگاه‌هاي نقد، ما دوره ترجمه و ويرايش هم داريم که به افراد کمک مي‌کند.
درباره اين‌که درس‌گفتار ‌چگونه شکل گرفت بايد بگويم در سال ۲۰۰۷ که سال جهاني مولانا بود و  کنگره جهاني مولانا برگزار شد، در ايران هم کنفرانس مولانا  طي دو روز در سالن اجلاس کنفرانس سران برگزار شد. احساس کردم  اين کنگره‌ها  از جنبه تبليغاتي و  اين‌که يک‌سري استاد جمع شوند خوب است اما مردم  خيلي با آن‌ها ارتباط برقرار نمي‌کنند که بتوانند ستفاده کنند، زيرا خيلي کوتاه هستند و هرکسي چند دقيقه صحبت مي‌کند. در دانشگاه‌ها هم دو يا سه واحد درس مي‌دهند و شايد دانشجو ۴۰-۵۰ صفحه بخواند.
فکر کردم چه کنيم که مردم به صورت پيوسته با آثار کلاسيک در ارتباط باشند. براي همين برنامه ۲۰ ساله‌اي را درنظر گرفتيم که هر سال  ۵۰ جلسه را  به يک شاعر اختصاص دهيم و صاحب‌نظران به صورت مبسوط درباره‌ آن شاعر  بحث کنند. اين جلسات از سال ۸۶ و با مولانا شروع شد؛ بيش از يک سال، روزهاي چهارشنبه درباره مولانا درس‌گفتار گذاشتيم و صاحب‌نظران از محمدعلي موحد، کريم زماني، سيروس شميسا و ديگر مولوي‌شناسان درباره مولانا  بحث کردند. غير از مولانا درباره فردوسي، سعدي، نظامي، بيهقي، حافظ، ناصرخسرو، خاقاني و  خواجوي کرماني بحث شده و  حالا درباره سنايي بحث مي‌شود. ۱۱ سال  از اين ۲۰ سال انجام شد و در نزديک به ۵۰۰ جلسه از اين درس‌گفتارها از زندگي، آثار و  تأثيراتي که اين شاعران داشتند، گفته شده است.  اين درس‌گفتارها تا ۹ سال‌آينده ادامه خواهد داشت.
کجا مي‌توانيد پيدا کنيد که صاحب‌نظران از چهره‌هاي مدرن مانند دولت‌آبادي و سپانلو تا چهره‌هاي دانشگاهي و… يک سال درباره بيهقي صحبت کرده باشند؟ يا درباره خواجوي کرماني چقدر منابع داريم؟ در سال ۱۳۷۲ کنگره‌اي در کرمان برگزار شد، اما حالا روز خواجو داريم و دو سال  است که 19 دي در تقويم‌ به نام خواجو ثبت شده است. يا سنايي؛ سنايي شاعر مهم ماست که شعر فارسي را به قبل و بعد از سنايي تقسيم‌بندي مي‌کنند. او کسي بود که مسائل عرفاني و سياسي و اجتماعي را در شعرش وارد کرد و بر عطار و مولانا تأثير گذاشت، اما جز دانشگاه  چه کسي هست که  بخواهد سنايي را بشناسد، چه رسانه‌ و يا چه نهاد فرهنگي اين امکان را براي عموم فراهم مي‌کند که سنايي را بشناسند؟  ما غير از اين که در شهر کتاب برنامه مي‌گذاريم به  مراکز فرهنگي ديگر استان‌ها  در اين حوزه کمک مي‌کنيم. الان در شيراز  و با مرکز سعدي‌شناسي و حافظ‌شناسي، در  تبريز با بنياد پژوهشي شهريار و  در خراسان  با مرکز فردوسي‌شناسي هماهنگي و همکاري داريم.
از آبان امسال هم يک سال عبيد زاکاني را  از زواياي مختلف بررسي خواهيم کرد. با نهادهاي استان قزوين هم صحبت کردم و به آن‌ها پيشنهاد دادم با توجه به اين‌که اکثر طنزنويسان فارسي ما مانند عبيد، اشراف‌الدين حسيني، جواد مجابي و دهخدا  اهل قزوين هستند، بياييد يک «خانه طنز» در قزوين تشکيل بدهيد.
من هميشه در آرشيو ايران (صدا و سيما يا جاهاي ديگر) دنبال  فيلمي از فروزانفر  و همايي بودم تا ببينم آن‌ها  چطور مولوي را  درس مي‌دادند. از آن‌ها چيزي باقي نمانده جز يک فايل صوتي کوتاه از فروزانفر. شبکه چهار همه اين درس‌گفتارها را  ضبط مي‌کند که اين‌ها براي آرشيو کشور  مي‌ماند. الان مي‌دانيم ۵۰۰ جلسه از اين درس‌گفتارهار در آرشيو فرهنگي کشور وجود دارد. هر کسي ۱۰ سال ديگر بخواهد مي‌تواند دوره‌ها را مانند دانشگاه براي مخاطب بگذارد.
کار جديدي که در درس‌گفتارها شروع کرده‌ايم اين است که قرار شد در طول يک سال درس‌گفتارهاي سنايي، از  کساني که سنايي را  در دنيا بررسي کرده‌اند تجليل ‌کنيم. يکي از بهترين محققان و ايران‌شناسان برجسته در هلند بروين است که «حکيم اقليم عشق» او به فارسي ترجمه شده و  سن زيادي هم  دارد. از او تجليل کرديم  اما خيلي‌ها کمتر از او  خبر دارند. از سويي، سنايي اهل غزنين بود، و قرار شده با همکاري دانشگاه فردوسي به افغانستان برويم و در  آن‌جا برنامه‌اي درباره  سنايي داشته باشيم.

– حتما درباره مخاطبان شهر کتاب و کساني که براي جلسات مي‌آيند، بررسي داشته‌ايد؟ اين‌که چه افرادي حضور دارند و آيا مخاطب ثابت داريد؟
– به خاطر استمرار اين نشست‌ها، درصدي مخاطب ثابت داريم، موضوع  هم براي‌شان مهم نيست و هميشه شرکت مي‌کنند. ولي بر اساس موضوع، تغييرات مخاطب هم  ايجاد مي‌شود؛ يعني وقتي ادبيات کلاسيک  بررسي مي‌شود ميانگين سني بالاست و وقتي مباحث فلسفه و هنر جديد بررسي مي‌شود مخاطب سني کاملا عوض مي‌شود. در رمان يکسان است. از طرفي ما هميشه يک‌سري مخاطب حضوري داريم  و يک‌سري مخاطب غيرحضوري. که مخاطبان غيرحضوري  ما گسترده‌اند، زيرا فايل صوتي جلسات در کانال  و سايت‌ها که  گذاشته مي‌شود، خيلي‌ها از خارج  و داخل کشور پيام مي‌دهند که از آن استفاده کرديم. اما کلاس‌ها و کارگاه‌هاي‌مان اين‌طور نيست؛ مثلا در  کارگاه نقد ادبي که ۸۰ نفر ثبت نام کرده‌اند، ۱۷ نفر دانشجوي دکتري هستند. دو پزشک جراح هم در اين کارگاه شرکت کرده‌اند، معمار، مهندس فيزيک و علوم فني هم در ميان شرکت‌کنندگان هستند و اين‌طور نيست که همه از علوم انساني باشند.
 اين را هم بگويم خود سخنران هم  موثر است؛ اگر يک فرد نو درباره ادبيات کلاسيک صحبت کند، به خاطر فرد، مخاطبان جوان مي‌آيند.
-تاکنون شده به خاطر مهمان خاص يا موضوع خاصي حاشيه و فشار داشته باشيد؟
-تا حالا نه. بناي اين را داشته‌ايم که برنامه‌هاي‌مان علمي باشد و تمام کساني که دعوت مي‌کنيم همه اين شناخت  را دارند.  همه طيفي هم در اين نشست‌ها مي‌آيند؛ از مردم عادي تا مسئولان دولتي. ما يک هفته با بنياد تولستوي برنامه داشتيم که عنوانش «يک هفته با تولستوي در شهر کتاب»  بود. نوه تولستوي هم آمد.  يک روز برنامه‌مان اين بود که  نويسنده‌ها از تولستوي چه آموخته‌اند، يک روز فيلم‌سازان، يک روز اهل فلسفه، يک روز شاعران ، يک روز استادان روسي. همه طيفي در آن روزها آمدند و شاعران و مسئولان مختلف در آن برنامه حضور پيدا کردند. در واقع در  شهر کتاب نقطه تلاقي، گفت‌وگو و مفاهمه با محور کتاب ايجاد مي‌شود.
-فروشگاه‌هاي مختلفي که زير نظر شهر کتاب هستند  آيا در برنامه‌هاي‌شان با شما هماهنگي دارند؟ فکري نکرده‌ايد که آن‌ها را در اين زمينه تقويت کنيد؟  
-فروشگاه‌هاي شهر کتاب طي قرارداد و اساسنامه‌اي که شهر کتاب تعيين مي‌کند  با اين موسسه همکاري دارند. برخي فروشگاه  شهر کتاب را  اجاره کرده‌اند و برخي کتاب‌فروشي براي خودشان است و از برند شهر کتاب  استفاده مي‌کنند. بخش‌نامه‌اي وجود دارد که فروشگاه‌ها بايد برنامه‌هاي‌شان را با معاونت فرهنگي هماهنگ کنند. اما هر کدام از فروشگاه‌ها بر اساس علاقه‌اي که دارند به فعاليت مي‌پردازند. ممکن است ناشري شهر کتاب را گرفته باشد و براساس سليقه‌اش برنامه‌هايي را در نظر بگيرد، اما در اصول کلي هماهنگي ايجاد مي‌شود. ما هم خيلي دخالت نمي‌کنيم بويژه در شهرستان‌ها، البته اگر مشاوره بخواهند به آن‌ها مشاوره مي‌دهيم.

-درباره جايزه‌هايي که شهر کتاب برگزار مي‌کند، مي‌خواستيد توضيحاتي بدهيد.
– ما در چند سال گذشته تولد اهل قلم را مانند سميعي گيلاني، فتح‌الله مجتبايي، معصومي همداني، کامران فاني و…  در شهر کتاب جشن گرفته‌ايم. در تولد آقاي مجتبايي ايشان پيشنهادي داد که مادر من پولي در بانک دارد که با آن به دانشجويان فراهان کمک مي‌کرد. الان هم مي‌خواهم اين  پول را براي يک کار فرهنگي بگذارم. من در آن‌جا گفتم جايزه کتاب زياد داريم، بيايد جايزه‌اي براي پايان‌نامه‌هاي خوب دکتري در ادبيات و عرفان که تخصص  شماست اهدا کنيم و اين جايزه به نام  خودتان باشد، که مورد پذيرش واقع شد.  من و داوران به صورت افتخاري اين کار را انجام مي‌دهيم. امسال هشتمين سالش  برگزار مي‌شود و تا کنون تأثيرات خوبي داشته است. برخي از پايان‌نامه‌ها  که دفاع مي‌شوند آثار بسيار خوبي هستند اما چون جايي براي عرضه نيست کسي آن‌ها را نمي‌شناسد. اين جايزه دانشجو را  معرفي مي‌کند و انتشارات هرمس که براي شهر کتاب است کارش را به کتاب تبديل مي‌کند. يکي از معضلات جامعه بخصوص در ادبيات و علوم انساني سيل فارغ‌التحصيلات دوره تحصيلات تکميلي  است که جايي براي کار ندارند. ما در شهر کتاب حداقل اين افراد را شناسايي و کارشان را به جامعه معرفي مي‌کنيم.
 زماني که امسال  فراخوان همايش «سعدي و پترارک» را منتشر کرديم متوجه شديم پايان‌نامه‌ يک دانشجوي فوق ليسانس در دانشگاه اصفهان درباره سعدي و پترارک است. او کارش را در همايش ارائه داد و حالا از ايتاليا دعوتش کرده‌اند که کارش را در آن‌جا ارئه دهد. اگر اين همايش نبود، او فرصت ارائه پايان‌نامه‌اش را پيدا نمي‌کرد.
ديگر جايزه  ما، جايزه دکتر داوري است که  سه سال است برگزار مي‌شود و به بهترين پايان‌نامه دکتري فلسفه غرب جايزه اهدا مي‌شود.
غير از اين‌که جايزه‌ها به ما اين امکان را مي‌دهند تا دانشجوياني را که در اين زمينه‌ها کار کرده‌اند شناسايي کنيم، اين امکان را به ما مي‌دهند برآيندي از پايان‌نامه‌هاي ادبيات فارسي داشته باشيم؛ مثلا اين‌که پايان‌نامه‌ها حول محور چه موضوعاتي است، چه موضوعاتي جايش خالي است و يا در چه موضوعاتي اشباع شده‌ايم. مثلا در دوره‌اي ۳۰ درصد پايان‌نامه‌ها راجع‌به مولانا بود، معلوم است که در اين  زمينه اشباع مي‌شويم اما درباره سعدي کمتر پايان‌نامه  وجود دارد.  همچنين يک آسيب‌شناسي از پايان‌نامه‌ها هم صورت مي‌گيرد.
از دو سال قبل و بعد از فوت ابوالحسن نجفي به خاطر نقشي که ايشان در حوزه ترجمه داشت؛ نثر او  و حساسيتش به زبان فارسي، و به ياد او  قرار شد جايزه «ابوالحسن نجفي» را به بهترين ترجمه رمان و داستان کوتاه  اهدا کنيم. دو سال اين جايزه اهدا شد و فراخوان سومين دوره طي دو هفته آينده منتشر مي‌شود.
– منابع مالي جايزه‌ها چگونه تامين مي‌شود؟ بحثي که هميشه در مورد شهر کتاب  وجود داشته بحث تامين بودجه بوده است. شما بارها گفته‌ايد بودجه دولتي نداريم و اين هم گفته مي‌شد که به شهر کتاب کمک‌هايي مي‌شود. امسال در لايحه و قانون بودجه، رديفي به شما اختصاص داده شده، حالا اين بودجه چه تأثيري بر برنامه‌هاي شما خواهد داشت؟
-کليه فعاليت‌هاي مرکز فرهنگي و هنري شهر کتاب با کمترين امکانات – کمترين نيروي انساني و کمترين بودجه – برگزار مي‌شود. حتي براي برخي سوال پيش مي‌آيد که آيا مي‌شود با اين بودجه  کار کرد. در بودجه کمک هم  اين‌طور نيست که  بخش‌هاي خصوصي بودجه نمي‌گيرند. خيلي از نهادهاي خصوصي هستند که از وزارت ارشاد و يا شهرداري بودجه مي‌گيرند.‌ بايد کارنامه اين‌ها بررسي و مقايسه و حتي نقد شود.  حتي گاهي  يک فرد براي پژوهشي بودجه کمک مي‌گيرد.
با جلساتي که با مجلس و ارشاد داشتيم، خود آن‌ها پيشنهاد دادند براي  تداوم فعاليت‌هاي‌مان بودجه کمک دريافت کنيم. امسال اولين سالي بود که به مشکل بودجه برخورديم و درخواست بودجه کمک کرديم. آن‌ها ۵۰ درصد و حتي کمتر  به ما دادند؛  ۷۰۰ ميليون تصويب کردند و بيشتر از ۳۰۰ ميليون نداده‌اند. معلوم هم  نيست سال آينده  اين بودجه تعلق بگيرد يا نه. فقط امسال بودجه گرفتيم. البته افراد  هم به ما کمک مي‌کنند؛ مثلا براي جايزه «ابوالحسن نجفي» بهمن فرمان‌آرا، آقاي طبيب‌زاده و  انتشارات نيلوفر به ما  کمک کردند. گاهي خانه کتاب هم به ما  کمک کرده  که اين  کمک‌ها محدود بوده است.
به نظرم و بر اساس تجربياتم در مسائل فرهنگي بودجه کارساز نيست بلکه فکر کارساز است. مثلا در جايزه‌هاي‌مان به هيچ‌يک از داوران حق‌الزحمه نمي‌دهيم در صورتي که کتاب سال و جايزه‌هاي ديگر حق‌الزحمه مي‌دهند. داوران ما پول نمي‌گيرند اما به بهترين شکل  آثار را بررسي مي‌کنند. چرا؟ چون براي‌شان کار  و اعتبار و اعتماد مهم است. کساني مانند ضياء موحد، حسين معصومي همداني، دکتر پازوکي، دکتر بهشتي، عبدالله کوثري، خانم دقيقي و خانم بحريني همه براي جايزه کار مي‌کنند بدون آن که چشم‌داشت مالي داشته باشند. خود ما هم به خاطر جنبه‌هاي مالي کاري انجام نمي‌دهيم؛ جنبه‌ فرهنگي براي‌مان مهم است، زيرا زماني که  جايزه حاشيه مالي نداشته باشد تاثيرگذاري‌اش بيشتر است. اما به هر حال گاهي با مشکلاتي روبه‌رو مي‌شويم  و براي تداوم کار به پول نياز داريم.
-يعني بيش از اين‌که بر فعاليت‌هاي‌تان تاثير داشته باشد، بر بقاي شما تاثير دارد.
-بله. خيلي‌ها به ما گفتند که ما کمک مي‌کنيم تا کارتان را  ادامه بدهيد؛ چيزي مانند وقف.

– درباره‌ فعاليت‌هاي بين‌المللي‌تان بگوييد و به اين موضوع  اشاره کنيد که در فعاليت‌هاي بين‌المللي از نظر جغرافيايي، فرهنگي و سياسي نقشه‌ راه خاصي را پيگيري مي‌کنيد.
– از سال ۸۴ که به شهر کتاب آمدم، چون قبلا شش سال دبير شوراي گسترش زبان فارسي بودم و اين عرصه را مي‌شناختم، احساس کردم  بايد براي زبان فارسي و معرفي ادبيات و فرهنگ ايران کارهاي جديدي انجام دهيم و فکر مي‌کنم اين ظرفيت در ادبيات ما وجود دارد. مخالف اين هستم که برخي مي‌گويند  ادبيات ايران نمي‌تواند جهاني شود زيرا اين موضوع  مربوط به ذات ادبيات ايران نيست بلکه به خاطر اين است که  ما تلاش نکرده‌ايم، اگر تلاش کنيم جواب مي‌دهد.
در فعاليت بين‌المللي کار جديدي کرديم، آن هم تشکيل پل ادبي بين ايران و کشورهاي ديگر است. الان نزديک به 30 پل ادبي تشکيل داده‌ايم. طرف‌هاي تشکيل پل ادبي رايزن‌هاي فرهنگي ما با انجمن نويسندگان، نهادهاي ادبي، مراکز فرهنگي و دانشگاه‌هاي اين کشورها هستند. در پل‌هاي ادبي چند کار انجام مي‌دهيم؛ ترجمه آثار خودمان به زبان‌هاي ديگر و ترجمه آثار آن‌ها به زبان فارسي. با اين کشورها تفاهم‌نامه‌هاي پنج‌ساله‌اي  امضا مي‌کنيم که آن‌ها  چند کتاب  از کشور ما ترجمه کنند و ما چند کتاب آن‌ها را به زبان فارسي ترجمه کنيم. بخشي از اين‌ها در کشورهاي‌شان  با حمايت‌هاي دولتي انجام مي‌شود؛ مانند طرح گرنتي که ما داريم. ديگر کار ما تشکيل سمينارها و کنفرانس‌هاي مشترک است؛ مثلا موضوعي را انتخاب مي‌کنيم و کنفرانس تشکيل مي‌دهيم. ما از سال ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۰ براي روز سعدي با يک کشور کنفرانس برگزار مي‌کنيم؛ «سعدي و پوشکين» با روسيه، «سعدي و يونس امره» با ترکيه، «سعدي و سروانتس» با اسپانيا، «سعدي و متنبي» با جهان عرب، «سعدي و کنفوسيوس» با چين، «سعدي و ويکتور هوگو» با فرانسه و «سعدي و پترارک» با ايتاليا. سال آينده هم با کشور آلمان کنفرانس خواهيم داشت.  
معمولا با طرف‌هاي فرهنگي همه چيز را مشخص مي‌کنيم؛ مثلا مي‌گوييم هزينه رفت و برگشت‌تان با خودتان و اقامت و پذيرايي با ما و برعکس،  و هر کاري که براي فرهنگ شما انجام مي‌دهيم متقابلا بايد همان کار را براي فرهنگ ايران انجام بدهيد.
برنامه‌ ديگري در عرصه بين‌المللي داريم با عنوان «سه سرزمين، يک زبان» که امسال ششمين سال برگزاري آن بود.  در زمان  نمايشگاه بين‌المللي کتاب تهران نويسنده‌هاي سه کشور آلمان، سوئيس و اتريش که زبان‌شان آلماني است به ايران مي‌آيند، آثارشان را مي‌خوانند و درباره‌ ادبيات امروزشان صحبت مي‌کنند.
چند وقت است رابطه فرهنگي و سياسي ما با تاجيکستان چندان مطلوب نيست و رايزني فرهنگي‌ ما در  آن‌جا فعاليتي‌ ندارد. من گفتم بخش خصوصي  مي‌تواند جريان فرهنگي‌مان را ادامه دهد، ما که  نمي‌توانيم رابطه‌مان را با مردم تاجيکستان قطع  کنيم. حالا  از اول تابستان به طور مرتب با تاجيکستان برنامه گذاشته‌ايم؛ «عصري با مومن قناعت» و «عصري با گلرخسار» را برگزار کرديم، «عصري با فردوسي اعظم»  را هم در شهريورماه برگزار مي‌کنيم. مي‌خواهيم بدانيم چه کتاب‌هايي در آن‌جا منتشر مي‌شود و وضعيت شعر در تاجيکستان چگونه است.  اين موضوع در  تاجيکستان بازتاب  بسياري داشته است.
 در ماه گذشته  سه ايران‌شناس بزرگ فوت شدند؛ آقاي روبرتو  اسکارچيا در ايتاليا، لئونارد لويزون در انگلستان و جهانگير دري در روسيه. چه کسي در ايران به فکر آن‌ها بود؟ کسي به اين فکر  نمي‌کند وقتي اين‌ها بروند  آينده ايران‌شناسي چه مي‌شود و  ما بايد چه کار بکنيم؟ ما بايد در زمان حيات‌شان با آن‌ها در ارتباط باشيم.  زماني که اسکارچيا زنده بود در روز حافظ در کنار آرامگاه اين شاعر برايش بزرگداشت گرفتيم  که خودش به خاطر بيماري نتوانست بيايد و همسرش آمد و جايزه را گرفت. من منزل آن‌ها رفته بودم. آن‌ها ۱۲ هزار جلد کتاب درباره ايران و اسلام‌شناسي و … داشتند. همسر او چهار کتاب درباره امامزاده‌هاي زن در ايران نوشته بود. چه کسي اين کار را انجام مي‌دهد؟ بعد از مرگ اسکارچيا قرار است کتاب‌هايش به واتيکان برود. ما بايد از اين‌ها استفاده کنيم و نهادهاي فرهنگي ما  بايد براي اين افراد برنامه داشته باشند. اما اين موضوع مورد توجه نيست. بخشي از کارهايي که ما انجام مي‌دهيم به خاطر تجربه و آشنايي‌ايي است که من دارم،  علاوه بر اين وظيفه ما نيست؛ ما به خاطر علاقه‌مان کار مي‌کنيم. اين‌ها وظيفه نهادهايي مانند  بنياد سعدي و بنياد ايران‌شناسي است.
 ما با بوسني پل ادبي تشکيل داديم، و با باي بوک آن‌جا که نهادي مانند شهر کتاب است قرارداد بستيم تا گزيده شعر و داستان و چند رمان از اين زبان را به فارسي ترجمه و منتشر کنيم و متقابلا آن‌ها هم اين کار را انجام بدهند.  هفته آينده  به لتوني مي‌روم و پل ادبي ايران  و لتوني را تشکيل مي‌دهيم. ما در ايران از لتوني چيزي نمي‌دانيم. برنامه بعدي‌مان هم تشکيل پل ادبي ايران و بلاروس است.
پل‌هاي ادبي باعث مي‌شود ما شناخت بيشتري از آن‌ها داشته باشيم و آن‌ها شناخت بيشتري از ما پيدا کنند؛ در واقع پل دوطرفه است.  سال گذشته با همکاري يکي از انتشاراتي‌هاي ايتاليا هفت کتاب ما به زبان ايتاليايي ترجمه شد؛ مثلا «سووشون» از سيمين دانشور، «بامداد خمار»، «هيچ وقت»، «من و اتاق‌هاي زير شيرواني» و… .  ما با ترکيه به صورت گسترده کار مي‌کنيم. سال گذشته با همکاري دانشگاه الزهرا همايش «زنان  در ادبيات ايران» را در دانشگاه ايلدريم آنکارا برگزار کرديم و آخر آبان همايش «زنان در ادبيات ترکيه» را در دانشگاه الزهرا و شهر کتاب برگزار مي‌کنيم. اگر از مخاطبان ايراني بخواهند پنج نويسنده زن ترکيه را نام ببرند، نمي‌دانند. البته عمدتا اليف شفق (شافاک) را مي‌گويند. الان هم کتاب‌هايي از عايشه کولين ترجمه مي‌شود، اما بقيه را نمي‌شناسيم.  مي‌خواهيم آثار ديگر ادبيات ترکيه را ترجمه کنيم و شناخت‌مان به اورهان پاموک و اليف شفق محدود نشود.
پل ادبي ايران و چک را هم تشکيل داده‌ايم و از پاييز شروع به کار مي‌کنيم، درباره ادبيات چک در ايران چيزي وجود ندارد و  در چک متاسفانه ادبيات‌مان شناخته‌شده نيست، در حالي که چک کشوري  است که  ايران‌شناسان قديمي در آن‌جا بودند و حتي تاريخ ادبيات فارسي ايران را براي اولين بار آن‌ها نوشته‌اند اما حالا دانشگاه چارلز پراگ چک تعداد کمي دانشجو  براي زبان فارسي دارد که بيشتر براي زبان دوم مي‌روند.
ما به دنبال اين نيستيم که فقط زبان فارسي را ياد بگيرند، ما در شهر کتاب به دنبال اين هستيم که ادبيات‌مان به کشورهاي ديگر معرفي شود و حتي اگر زبان فارسي ندانند، از طريق ترجمه با ادبيات ما آشنا شوند. اين‌که زبان فارسي را ياد بگيرند يا نه، چيز مهمي نيست يا متکي به آموزش زبان فارسي نيستيم،  عمده کارها بر اساس ادبيات و  برگزاري کنفرانس است.
–  به دنبال اين هستيد که خلأ به‌وجودآمده به خاطر ارتباط نداشتن با کشورها را پر کنيد؟  
-کاري به اين موضوع نداريم.  مي‌خواهيم با کشورهايي که آمادگي دارند و  بر اساس شرايط تاريخي، جغرافيايي و سياسي  به ما نزديک هستند  رابطه برقرا کنيم. ما با کشورهاي چين، هند و ترکيه بيشترين ارتباط را در گذشته داشته‌ايم اما از تحولات ادبي اين کشورها کمترين اطلاع را داريم. از شما بپرسند پنج نويسنده هندي نام ببريد، يا پنج نويسنده چيني، خب نمي‌شناسيد. چرا با جومپا لاهيري از طريق غرب آشنا شويم؟ به همين دليل برنامه‌هايي براي کشورهاي منطقه بالکان داريم. در  کشورهاي اروپاي شمالي فقط در کشور سوئد  رايزن فرهنگي داريم که برنامه‌هايي براي برقراري رابطه با اين کشورها داريم.  ما مي‌توانيم با تشکيل انجمن‌هاي ادبي و نهادهاي فرهنگي ادبيات‌مان را معرفي کنيم. حتي  مي‌توانيم با کشورهايي که رابطه نداريم ارتباط داشته باشيم، مثلا آمريکا، حتما که نبايد حضور فيزيکي داشته باشيم.  مي‌توانيم از طريق فضاي مجازي کنفرانس داشته باشيم و از اين طريق حلقه وصل ايجاد کنيم. کار فرهنگي سخت نيست؛ به ارتباط و گفت‌وگو نياز دارد. در اين حوزه مي‌شود کار کرد.

پیمایش به بالا