وقایع اتفاقیه با بهنام کامرانی

به گزارش گالری آنلاین به نقل از اتود دکتر بهنام کامرانی نقاش است؛ نقاشی که هم تدریس می‌کند هم پژوهشگر هنر است و نقد و تحلیل هنری می‌نویسد و هم مطالعاتش را به‌روز می‌کند تا بتواند درباره هنر روز دنیا هر جا که وقتش بود، سخن بگوید. تسلطش به هنر روز است که باعث شد برای گفت‌وگو درباره تأثیر و نقش هنرمند در خلق و توسعه هنر شهری به سراغش برویم. او اطرافش را خوب می‌بیند و تحلیلگر خوبی است. مشروح این گفت‌‌وگو را در زیر می‌خوانید:

شما به ما چه تعریفی از هنر شهری می‌دهید و فکر می‌کنید تا چه میزان این تعریف در تهران اجرائی شده است؟

هنر شهری را در‌واقع شکل مکانی ارائه‌اش است که متمایزش می‌کند، برای مثال همین مسئله باعث می‌شود اثری که در شهر نصب می‌شود، از اثری که در گالری به نمایش در‌می‌آید و احتمالا بعد از خرید هم به خانه‌ای برود، متمایز شود. هنر شهری طبیعتا در شهر پیاده و اجرا می‌شود اما باید گفت با‌وجود گستردگی مکان‌های شهری که به گستردگی شاخه‌های این هنر اضافه می‌کند، شاخه‌های هنر شهری در ایران محدود و بیشتر هم تجربی است تا علمی.

در هنر شهری وجود اسپانسر خیلی مهم است، حالا چه این اسپانسر بخش خصوصی باشد، چه شهرداری و مهم این است که تعاریف اینها از هنر شهری تا چه اندازه گسترده است؛ برای مثال این روزها هنر حاشیه شهرها، یک نوع هنر شهری جدیدی را به وجود آورده است یا هنر گرافیتی را می‌توان به شکل کنترل‌شده در شهر پیاده کرد. هنر چیدمان و نورپردازی و خیلی شاخه‌های دیگر اضافه شده است که با همه اینها می‌شود انرژی خلاقه‌ای را به شهر تزریق کرد.

در‌واقع هنر شهری، مبلمان و فضای شهری را می‌تواند تغییر دهد. حالا در کشور ما خیلی از اسپانسر بخش خصوصی تعریف نشده است، چون هر چه در شهر اتفاق می‌افتد، متعلق به شهرداری است اما واقعیت این است که بخش خصوصی هم اماکنی را در اختیار دارد مثل محوطه‌های پشت‌بام که می‌شود فضای سبز را که نوعی هنر شهری است در آنجا اجرا کرد اما در شرکت‌های خصوصی این امر در نظر گرفته نمی‌شود.

در کشورهایی که قانون ایجاد فضای سبز در جلوی خانه‌ها اجباری است، شما می‌بینید که بسیاری مبادرت به ایجاد نوعی هنر شهری در این فضاها می‌کنند؛ قوانین خاصی هم آنجاها اجرا می‌شود که شهر دجار هرج‌و‌مرج نشود؛ مثلا در هر شهری شما نمی‌توانید این کار را بکنید. در شهری مانند رم همه چیز در خدمت بافت تاریخی آن شهر است. می‌خواهم بگویم وقتی هنر شهری معنا پیدا می‌کند که ابتدا آن شهر به‌خودی‌خود هویتی هم داشته باشد.

ما هنرمندانی داریم که هنر مفهومی و هنری در تعامل با عموم کار می‌کنند. گاهی هنرمندی هنر زیست‌محیطی کار می‌کند یا هنری که در ارتباط با آموزش به کودکان یا سالمندان و حتی نابینایان و... است. گاهی هم هنرمند فارغ از این تعامل هنری شهری را خلق می‌کند و گاهی فقط جنبه زیبایی‌شناسی یا جنبه شناختی را در نظر می‌گیرد. گاهی هنرمند فقط فضاسازی می‌کند و گاه شهروند را هم در آن اثرش می‌بیند.

امروزه هنر شهری از تعاریف محدودش خارج شده است؛ همان‌طور که گفتم حتی در کشوری مانند برزیل یا در کشور‌های آمریکای‌جنوبی، هنر حاشیه شهر گسترش پیدا کرده است؛ حتی هنر رسمی و داخل گالری‌ها هم گاه از این هنر تأثیر می‌گیرند. آنها لهجه‌های تازه‌ای در هنر دارند و اکثر آنها را اقشار محروم جامعه خلق می‌کنند. کسانی که حتی آموزشی هم ندیده‌اند، برای مثال می‌آیند و از‌دور‌ریختنی‌ها اثری خلق می‌کنند، حالا با این تفاسیر شما ببینید هنر شهری چقدر تعریف گسترده‌ای پیدا کرده است.

شما معتقدید شاخه‌های متنوع هنر شهری در تهران گسترش پیدا نکرده اما به‌هر‌حال در این سال‌ها هنرمندان زیادی در این عرصه وارد شده‌اند.

ما چون این شاخه‌ها را به‌ طور گسترده ندیده‌ایم، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم هنرمندان زیادی در این عرصه ظهور کنند؛ برای مثال شما ببینید، گرافیتی یک نوع هنر اعتراضی است و در شهری مانند نیویورک ممکن است در شکل افراطی باعث اغتشاش منظر و تخریب مبلمان شهری شود اما خیلی از نهادها آنجا فضا در اختیار هنرمندان قرار می‌دهند و به بهترین‌ها پول می‌دهند و سفارش کار می‌دهند تا این هنر هم وجود داشته باشد و هم کنترل‌شده باشد.

حالا بهترین شاخه هنر شهری که با وجود تراکم این شهر می‌تواند مؤثر واقع شود، کدام شاخه‌هاست؟ برای مثال ما به مجسمه‌های بیشتری نیاز داریم یا نقاشی‌های دیواری یا...؟

به نظرم شهر تهران در‌حال‌حاضر آن‌قدر متراکم است که امکان بروز هنر شهری به شکل گسترده را ندارد؛ زیرا در این شکل هنر شهری به تراکم و اغتشاش بصری اضافه می‌کند. شاید با نور و لیزر این روزها بیشتر بتوان محیط شهر را آرام کرد که کمابیش این اتفاق هم در شهر می‌افتد. باید هنرمندان شهری کاری کنند که زندگی در شهر تحمل‌پذیرتر شود اما شاید در شهرستان‌ها امکان بروز هنر شهری بیشتر فراهم باشد و می‌شود هنرمندان در آنجاها شروع به تجربه کنند و درنهایت پایتخت هم از آن تجربه‌ها بهره‌مند شود. می‌شود هنر موقت شهری را به شرط آرام‌سازی شهر بیشتر در شهر پیاده کرد. باید از هنرمندان خلاق دعوت کرد و اجازه داد با متریال آزاد کار کنند تا بتوانند نیروی هنر تجسمی را در شهر تزریق کنند.

به نظر می‌رسد یکی از تفاوت‌هایی که میان هنر شهری با هنر تجسمی در همه شاخه‌های دیگر، این است که در هنر شهری علاوه بر حضور هنرمند، لازم است تخصص‌های دیگری مانند شهرسازی یا معماری هم به کمک هنرمند بیاید یا در کنار او قرار بگیرد.

وقتی یک پروژه عظیم شهری طراحی و اجرا می‌شود، حرف شما صادق است اما خلاق‌ترین هنرهای شهری نیازی به یک گروه برای خلق ندارد؛ برای مثال هنرمندی که با میل بافتنی میله‌های پیاده‌رو یا تابلوهای راهنمایی و رانندگی را جلوه‌ای دیگر می‌بخشد، در‌واقع هنرش هنر فردی است یا هنرمندی که روی نقاطی از خیابان نقاشی‌های کوچکی می‌کشد که باید با تعمق آن را پیدا‌کنید.

logo-samandehi