شناخت هنر و هنر درمانی و نقش معماران


شناخت هنر

انسان ها برای بیان تفكرات و اندیشه خود از هنرها كمك گرفته و آنها را در قالب یك و یا چند هنر خلق می كنند و از موجودات زنده و همچنین از طبیعت الهام می گیرند و به خلق هنر می پردازند.

از نوای بلبلان و شرشر آب و سایر موارد دیگر بهره جسته و همانند هنر موسیقی كه همراه با كنش ها و واكنش ها و ریتم عرضه می كنند كه گفته میشود موسیقی غذای روح است.

شعر ما را به دنیای عرفانی می برد دنیای بی انتها وسایر هنرها. هنرها الهام بخش و تسكین دهنده روح و روان اند.

هنر معرف زیبایی و معرفت و اتصال به دنیای پر رمز و راز هستی و نیستی است.

هنر خلاقیت و ابتكار را و موارد بسیار دیگری را به ما می آموزد و زندگی مان سراسر با هنر عجین شده است.

هنر در زمینه های مختلف به ما كمك می كند تا به تصورات و تفكرات خود دست یابیم.


هنر در گذر زمان

با توجه به مطالعات صورت گرفته مشخص گردیده كه از زمانهای بسیار دور هنر در رشته های مختلف وجود داشته و انسان ها از زمان های دور اثرات هنری بسیاری خلق نموده كه بسیار ارزشمند و پر رمز و راز است.

بناها و نقاشی ها و مجسمه ها و اشعار و سایر موارد هنری باقیمانده از آن دوران های دور گویای خلاقیت ها و آفرینش های آن زمان بوده است و این روند ادامه داشته و دارد. بطور كلی هنرها بسوی تعالی پیش رفته و پیش میروند.

كاربرد هنر درسلامت جسم و روان

تصور عامه بر آن است كه فقط هنرها در زمینه هنری و یا تفنن كاربرد دارند و در وادی دیگری كاربرد ندارند كه این اشتباه است.

از دیرباز تاكنون ثابت شده كه هنرها در سلامت فكر و روان انسان ها دارای جایگاه خاصی بوده و می باشند كه در این راستا اشاراتی به برخی بیماری ها و درمان آنها میشود.

اشاره ای به تاریخچه هنر درمانی

پیشینة هنر درمانی به دهة 50 میلادی یعنی تقریباً 23 قرن قبل باز‌ می‌گردد، اما، ردپای هنر درمانی به شیوه امروزی كه روش‌های مختلف هنر درمانی و تحلیل روانی را شامل می‌شود، از دو قرن پیش قابل بررسی است.

در سال 1942 دانشمندی به‌ نام رید، استفاده از هنر به عنوان یك علم پایه‌ای در آموزش و پرورش را مورد تاكید قرار داد.

وی معتقد بود «هنر باید پایه و اساس آموزش و پرورش را تشكیل دهد» همچنین: «در هر كاری كه ما انجام‌ می‌دهیم، هنر برای ارضاء احساسات ما وجود دارد.» با این وجود، دنیا هنوز به اهمیت كاربرد هنر در روان‌ درمانی، پی نبرده بود، تا اینكه در سال 1981 این رشته علمی به عنوان یك روش درمان، رسماً پذیرفته شد.

هنر درمانی

هنر درمانی نوعی روش درمانی است كه از طریق هنرها (نقاشی - مجسمه سازی - موسیقی - تئاتر - معماری - سخنوری و ...) انجام میشود كه میتواند برخی از مشکلات و ناراحتی های درونی را درمان و یا كاهش دهد.

در هنر درمانی بیشتر سمبل هایی كه در ضمیر ناخودآگاه شخص به صورت های مختلفی در روان ایجاد شده است مثل ترس / رنج / استرس/ افسردگی / كمبودها / نیازها و غیره بصورت ناراحتی های جسمی و روحی ظاهر می شوند. از راه هنر می توان ضمیر ناخودآگاه را به سوی مسیر ضمیر خودآگاه كشاند و آن را به این طریق تاحدودی به خود انسان شناساند و حل كرد.

با وجودی که هزاران سال است که مردم از هنر به عنوان راهی برای بیان، ارتباط و بهبود یافتن استفاده می‌کنند امّا هنر درمانی بصورت رسمی از میانه‌ های قرن بیستم شکل گرفته است.

پزشکان دریافتند که افرادی که از بیماری روانی رنج میبرند غالباً مشکل خودشان را با کارهای هنری بیان کرده‌ اند و این باعث شد که به فکر استفاده از هنر به عنوان یک راهبرد بهبودبخشی بیفتند.

هنر درمانی یک خدمت تخصصی انسانی است و بر پایه دانش رشد انسان و تئوری‌های روانشناختی قراردارد.

در هنر درمانی از هر نوع ابزار هنری استفاده می شود؛ با ابزار هنری مهر آمیز و حمایت گر، درون تقویت می شود، قلب خود را به روی انسان باز میکند و عشق و مهر را از نو بهتر می شناسد.

رویا نیز در هنر درمانی بسیار مهم است زیرا در هنر درمانی بیشتر نقاشی یا آن هنر بیانگر و گزارش ضمیر ناخود آگاه وبژه آن خصوصا" که ازخاطرات فراموش شده" بصورت تخیل و رویا در آمده است و در حین حال رویا آینه و انعکاس چگونگی تجربیات انسان است.

هنر درمانی می تواند نه تنها برای افرادی که دارای ناراحتیهای روحی عمیق هستند مناسب باشد بلکه برای افرادی هم که الزاما "نمی خواهند از طریق حرف زدن، صحبت و گفتگو مشکل خود را حل کنند" این طریقه می تواند مشکل گشا باشد. ما انسانها در جستجوی آرامش، نظم و تعادل روح و روان خود هستیم. واژه هایی مثل عشق، شادی، ترس، درد، سوگواری و زیبایی را می توان با تصویر درونی از طریق هنر قابل لمس و دیدن کرد که تصویر و ابزار هنری قابل دیدن و لمس کردن، حقیقت را بیشتر نمایان میکند تا در کلام.

در هنر درمانی تصویر و لمس بسیار مهم است و در کنار احساس انسان قرار دارد. موسیقی، رنگ و فرم بیانگر این است که احساسات انسان را در خودش حمل می کند. شخص با آموزش متخصصان و درمان گران در راستای هنر درمانی می تواند بهتر ترسهای خودش را بفهمد و بشناسد و کنترل کردن را روی ترسها و ناراحتی های خویش پیدا کند تا بتواند آزاد، آگاه و روشن و با اعتماد به نفس در رفتار خود بیابد. در اصل کار هنری و آفرینش فردی، امکان می دهد که انسان تعادل پیدا کند.

هنر درمانی ضمیر ناخود گاه را آزاد می کند، بخصوص فانتزی، تخیل، رویاهای درونی و تجربیات شخص در نقاشی روشن و گویاست و سانسور نمیشود اما در کلام انسان به دلایلی دچار سانسور می شود. شخص وقتی مدام در هنر درمانی شرکت کند متوجه میشود که زنده تر و قوی تراز گذشته است که تا به حال متوجه این قدرت خود نشده بوده. در آن لحظه خود را می پذیرد و باور دارد که می تواند از این راه درمان شود. انجام هنر تمرکز و توجه را به خود می گیرد و انسان پیرامونش را فراموش میکند و غرق کار خود و متمرکز در لحظات می شود. کار هنری آزاد شدن روح و روان از بند مشکلات و ترس هاست و احساس خوشبختی می کند؛ این نوع روان درمانی امکاناتی را به وجود می آورد که انسان بعضی مسایل درمانی را کاملا طور دیگری ببیند و تجربه کند تا اینکه طور دیگر بیاندیشد و عمل کند از اندیشه هایی که تا به حال در جامعه بوده وانجام می شده است.

به تازگی هنر درمانی وارد حیطه‌های رفتارگرایی وشناخت‌گرایی هم شده‌ است. هنر درمانی در دنیا نه تنها بعنوان روشی برای درمان اختلالات روانی مدنظر است، تحقیقات بیشماری در زمینه تاثیر مثبت هنر درمانی روی بیماران جسمی مانند مبتلایان سرطان و کسانی که دچار صدمات مغزی شده‌ و همچنین بیمارانی با مشکلات عصب شناختی انجام شده‌ است. با استفاده از هنر درمانی می‌توان مهارت‌های اجتماعی را افزایش داد.

در واقع هنر درمانی هم مثل زمینه‌ های پزشکی بیشتر از اینکه توجه خود را به درمان معطوف کند، در مرحله نخست سعی دارد از طریق توانمندسازی انسان از ابتلا به بیماری‌ها جلوگیری کند و در مرحله بعدی به درمان و کاهش بیماری‌ها بپردازد.

هنر درمانی شامل واسطه‌های هنری است كه از طریق آن درمانجو می‌تواند درون خود را آشكار نماید و درمانگر نیز در مقابل، قادر است رفتار او را تجزیه و تحلیل و ارزیابی می‌كند. «هنر» می‌تواند ظهور تجارب و احساسات درونی را سبب شود.

تجارب و احساسات درونی كه گاه به شكل بی‌نظم ممكن است ابراز شود؛ در فرآیند هنر، به شكل منظم‌تری خود را نشان می‌دهند. موارد هنری، وسایل قابل لمسی را در اختیار ما می‌گذارند كه جنبه‌های آگاهانه و نا آگاهانه فرد را نشان می‌دهند. این واسطه‌های هنری در واقع بهانه‌ ای است كه درمانگر بتواند درمانجو را مورد مطالعه قرار دهد.

اینكه درمانگر از كدام‌ یك از روش‌های درمانی استفاده كند مهم نیست، مهم این است كه او زمینه‌ای را برای درمانجو یا بیمار فراهم كند تا او با گذشته خویش آشنا شود. این فرآیند به‌وجود آورنده زمینه اعتماد‌ به‌ نفس در درمانجو است، كه از آن طریق، احساس خواهد كرد میتواند همه چیز را برای درمانگر بیان كند. در سال 1989، ادواردز ، با توصیف وضع هنر و دیوانگی در قرون هجده و نوزده میلادی، نشان داد كه چگونه اندیشه‌ها و تصورات دیگر حوزه‌ها از جمله سنتهای مذهبی و انسان‌شناسی زمینه محكم و استادانه‌ای برای هنر درمانی ایجاد می‌كند. وی با بررسی تاریخ هنر و تاریخ روان ‌پزشكی نتیجه‌ می‌گیرد كه ریشه‌های این روش در نئوكلاسیسم قرن هجده نهفته است.

خدمات هنر درمانی توسعه و پیشرفت داروها در دهه 1950 باعث مداوای افسردگی روحی بیماران شد. به تدریج یك گرایش به سوی روان‌درمانی فردی به وجود آمد. سنت‌گرایان معتقد به درمان در محیط بیرون بودند.

تمام آسایشگاه‌های قدیم به گونه‌ای اداره می‌شدند كه بیماران قادر به انجام وظایف خود به طور مستقل نبودند، درصورتی که اکنون سعی در انجام وظایف خود می کنند. هنرها از جمله تئاتر - موسیقی - نقاشی - قصه درمانی - سینما - بازی و سایر هنرها در هنر درمانی بکارگرفته میشوند.

مجموعه ساختمانی هنر درمانی در گذر زمان

در قرن هشتم چندین مجموعه درمانی در بغداد وجود داشته است. در این مجموعه های درمانی، باغ‌ها، حوض‌خانه‌ها و حمام‌ها ساخته شده بود. موزیك و كشاورزی نیز وجود داشت. و از عطریات و داروهای قوی و اشتها آور گیاهی برای درمان استفاده می‌شده است. در سال1267 شمسی، درالشفایی در یزد به فرمان خواجه شمس‌الدین محمد صاحب دیوان در باغی مشجر و بزرگ بنا شد.

در سال 1297 نگهداری و سرپرستی بیماران روانی به علت جلوگیری از حوادث ناگوار در باغی در اكبرآباد تهران بصورت دارالمجانین نگهداری می شدند. اولین بیمارستان روانی در تهران و بعد در شهرستان‌ها از جمله مشهد، تبریز، اصفهان، شیراز، همدان و در سایر نقاط كشور تدریجاً مراكز جامع روانپزشكی مشغول به كار شدند.

نقش معماران در هنر درمانی

باتوجه به شناخت كلی از هنر درمانی و نیازهای بیماران و مشخص شدن فضاهای لازمه وظیفه معماران طراحی مراكز هنردرمانی با توجه به استاندرهای لازمه فنی و مهندسی و معیارهای هنری است.

معماران باخلق فضاهای لازمه، زندگی را برای انسان ها قابل تحمل می كنند. برخی اوقات به یك بنا گفته می شود این یك زندان است، به تعبیری فضاها غیر انسانی است.

معمار فضاهای یك پروژه را برحسب شناخت فضاها و كردارها، رفتارها و نیازهای انسانی طراحی می كند. برای شناخت فضاها و نیازها در ابتدا عملكرد و شناخت رفتار استفاده كننده و موقعیت مكانی و روابط فضاها با یكدیگر توسط معمار در نظر گرفته میشود. معماران با توجه به تجربیات لازمه و نیازهای هر پروژه فضا خلق میكنند.

برای طراحی یك مركز هنر درمانی در ابتدا لازم است كه تیم روان شناسان و روان كاوان مطالعات و تجربیات خود و نیازهای كالبدی محلهای پذیرش/ معاینه / درمان / نگهداری / فضاهای جنبی را برای معمار بیان نموده و در این راستا مطالعات كالبدی اولیه انجام میشود، سپس معمار با توجه به فضاهای تعریف شده نسبت به بررسی استاندارهای لازمه برای طراحی پروژه اقدام می كند. بكار بردن ضوابط و استانداردهای تعریف شده كه توسط صاحب نظران فنون و علوم و روانشناسان و روان كاوان اعلام می شود این مژده را نوید می دهد كه فضا با توجه به آن فضای مطلوب ایجاد می شود.

نكته مهم آن كه معماران با معماران داخلی از نظر انتخاب رنگ و دكوراسیون داخلی مشورت و همفكری مینمایند، همزمان با كارشناسان برقی در مورد نورپردازی و تامین روشنایی، با كارشناسان مكانیك از نظر توزیع گرمایش و سرمایش و از دیگر كارشناسان رایانه در مورد تعبیه سیستمهای نظارتی الكترونیكی پیشرفته جهت نظارت غیر مستقیم بر اعمال بیماران در هر فضایی و در نهایت جمع بندی و تهیه پكیج اطلاعاتی و استفاده از آن در تنظیم برنامه فیزیكی یك پروژه هنر درمانی است.


نویسنده: بیژن علی آبادی

منبع: انجمن مفاخر معماری ایران

logo-samandehi