سوالات چالشى درباره هنر معاصر، کریستیز و... / مصاحبه فرید امین‌الاسلام با علیرضا سمیع‌آذر

فرید امین‌الاسلام در گفت‌وگویی با علیرضا سمیع‌آذر موضوعاتی چون نقش موزه هنرهای معاصر در صحنه هنر، رویکرد گالری‌ها و مخاطبین به آثار هنری و مارکت هنر را واکاوی کرده که بازنشر آن را در ادامه می‌خوانید.

از مدیریت شما در موزه آغاز کنیم. اکثر هنرمندان نسبت به دوران مدیریت شما نوستالژی دارند. حتی آنهایی که الان مخالف شما هستند. غیر از برگزاری چندین نمایشگاه مهم و تاریخ ساز هنری حتی مجلات هنری تازه انتشار یافته آن دوران را حمایت می‌کردید. ولی هیچ نقد تحلیلی مکتوب از آن دوران وجود ندارد اولا به نظر شما چرا چنین تحلیلی وجود ندارد و ثانیا به نظر شما مدیریت هنری در جمهوری اسلامی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

من ترجیح می‌دهم که سؤال اول شما را پاسخ دهم و از تعریف ویژگی‌های مدیر هنری فرار کنم. چون من خودم سال‌ها مدیر هنری بودم وفکر می‌دهم کس دیگری بهتر است در موضوعی نظر دهد که ممکن است من هم شاملش شوم!

سابقه نقد در ایران خیلی کمتر از تجربه هنر مدرنیستی است. نقد مکتوب و بطور کلی کار نظری در هنر در گذشته صرفاً به افرادی که در حوزه ادبیات بودند در زمینه هنرهای تجسمی هم می‌نوشتند مانند جواد مجابی و یا کریم امامی و پیش از همه جلال آل احمد مربوط می‌شد. خود هنرمندان کمتر می‌نوشتند و کمتر گزارش و نقدی از هنرمندان باقی مانده است. ما اصولاً بیانیه‌های قدرتمندی که دارای بنیادهای تحلیلی مستحکمی باشد نداریم! در چنین خلاً گزارش‌های نوشتاری، متاسفانه نه از آن دوران و نه دوران پیش و بعد آن روایتی برجای نمانده که بر مبنای آن تحلیلی صورت گیرد. مجله تندیس و حرفه هنرمند شاید مستدام‌ترین تلاش یک رسانه تخصصی هنر بوده‌اند که خوشبختانه تا زمان حال هم انتشارشان ادامه دارد. البته این روز‌ها صفحات تخصصی هنرهای تجسمی در برخی روزنامه‌ها وجود دارد که‌گاه نقدهای بسیار خواندنی درآن دیده می‌شود. الان اگر به کتابفروشی‌ها مراجعه کنید تالیف‌ها و ترجمه‌های مفیدی در زمینه هنر می‌بینید که ۱۵ سال پیش هیچ کدام از این‌ها وجود نداشت. برای همین هم ازآن دوران چیزی جز خاطرات شفاهی باقی نمانده است.

در دوره مدیریت شما نمایشگاه‌هایی برگزار شد که خیلی ناگهانی بودند زیرا قبل از آن هیچگونه سابقه آموزشی ویا گفتگو در جامعه هنری ایران وجود نداشت مانند نمایشگاهای هنر مفهومی، باغ ایرانی و یا مجسمه سازان انگلستان. چه اتفاقی در موزه افتاد که ناگهانی دارای چنین رویکردی شد؟

پس از انقلاب برای دو دهه بود که موزه هنرهای معاصر نه تنها نقش پویایی در صحنه هنر داخل نداشت، بلکه نسبت به هرگونه فعالیت بین المللی بی‌می‌ل بود. بغیر از چند فعالیت کوچک، بی‌تاثیر و با انگیزه‌های سیاسی، هیچ نمایشگاهی از ایران به خارج نمی‌رفت و یا از خارج به ایران نمی‌آمد. این انسداد درست در زمانی بود که غرب دستخوش تحولات بسیار عظیمی شد که در کل تاریخ هنر بی‌سابقه بود. هنرمندان ما از ماهیت جریانات هنری پیشرو و گفتمان‌های جدید بی‌خبر یا کم اطلاع بودند. از نظر من ضروری‌ترین کار این می‌توانست باشد که در‌ها باز شود و هنرمندان خودشان را در ارتباط با جهان ببینند و دیگر در یک جزیره منزوی به کارشان ادامه ندهند.

1403/02/05
logo-samandehi