سلسله مقالات هنر جدید (شماره 4)
هنر اجرا (پرفورمنس آرت)
هنر پرفورمنس چیست؟ آیا این تئاتر است؟ آیا می تواند هنر تجسمی باشد؟ در کدام بخش «هنر» جای می گیرد؟ اینها همه سوالاتی است که در مورد هنر اجرا یا پرفورمنس، هنری بین رشته ای که عناصر زمان، فضا، بدن و مخاطبان را در کنار هم بکار می گیرد، ذهن را درگیر میکند.
پرفورمنس آرت یا نمایش اجرا محور را به فارسی هنر اجرا یا هنر نمایشگون ترجمه کردهاند و هنریست مرتبط با دیگر رشتههای هنری که برای بینندگانی اجرا میشود. این اجرا میتواند از پیش نوشته شده یا فی البداهه، تصادفی یا کاملاً هماهنگ شده باشد؛ ذاتی و خود جوش یا دقیق از پیش طراحی شده، همراه با شرکت بینندگان یا بدون حضور آنها باشد. همچنین اجرا میتواند به صورت زنده یا از طریق رسانه به نمایش درآید. درواقع میتواند هر موقعیتی را که دارای چهار عنصر پایهای: زمان، مکان، بدن اجراکننده یا حضور رسانهای آن و رابطه میان اجراکننده و بیننده است، شامل شود. این هنر میتواند هرجایی اجرا شود، در هر محل یا با هر تنظیمات و هر مدت زمانی. حرکات و اعمال یک شخص یا یک گروه در یک جای خاص و زمان خاص کار را شکل میدهند.
Marina Abramović's The Artist is Present, 2010, Museum of Modern Art, New York. Abramović sat opposite museum visitors for eight hours a day, without speaking, for a total of 750 hours.
این هنر در دهه شصت میلادی از دل هنرهای تجسمی بیرون آمد اما غالباً آن را به هنرهای نمایشی نزدیک میدانند، هرچند بسیاری از اجراگران به تمایز قاطع هنر اجرا بر هنر نمایشی اصرار دارند.
هنر اجرا گونهای هنر است که عناصر تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی را با هم ترکیب میکند. هنر اجرا با رخداد، مرتبط است و اغلب به صورت مترادف با یکدیگر به کار میروند. ولی هنر اجرا معمولاً برنامهریزی دقیقتری دارد و عموماً تماشاگران را در اجرا دخالت نمیدهد.
هنر اجرا هنر زنده نیز نامیده میشود و اغلب دارای محتوای سیاسی، اجتماعی و فلسفی است و با هنر مفهومی پیوند نزدیک دارد.
میتوان گفت، منشاء هنر اجرا به جنگ جهانی اول و بیانیه هوگوبال دادا ها باز می گردد، در این بیانیه آنها جهانی را که بواسطه جنگ مورد استفاده قرار می گیرد، رد کرد و خواستار یک جامعه جدید و شکل جدیدی از هنر برای آن جامعه شد.
دادا ها ارزش زیادی برای ابهام و هر آنچه ورای منطق و دلیل بود، قائل بودند، همچنین هنرمندان حوزه پرفورمنس نیز با حرکات و آواهای خود، تا حد بسیاری این نگرش را منعکس می کنند.
هنر پرفورمنس نقش موثری در هنر آوانگارد در طول قرن بیستم داشت و نقش مهمی در جنبش هایی مانند داادا ایفا می کرد.
در خط مقدم آوانگارد آمریکایی، چهره هایی مانند Yves Klein و Merce Cunningham به دنبال کشف امکانات نا محدود جنبش بشر بودند، همچنین John Cage آهنگسازی بود که با همین نگرش در حوزه موسیقی فعالیت می کرد.
در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960، هنرمندی به نام Allan Kaprow رویداد تئاترگونه ای را در یک گالری ترتیب داد که در آن چیدمان اشیاء، نور، صدا و حرکات بازیگران با یکدیگر در یک اثر هنری واحد به مخاطب ارائه شد و حتی گاهی مخاطب در اثر هنری وارد مشارکت می شد.
اصطلاح"Happening" برای توصیف بسیاری از نمایش ها و رویدادها،که توسط آلن کاپرو و دیگران در دهه های 1950 و 1960 سازماندهی شده بود به کار می رفت.
پرفورمنس ارتباط مستقیمی با مخاطب خود دارد و یک بازی رفت و برگشت را می توان میان مخاطب و اجراگر مشاهده کرد. حضور مخاطب در یک اجرا می تواند در روند آن بسیار تاثیرگذار باشد.
پرفورمنس یکبار اتفاق می افتد و در صورت تکرار دیگر پرفورمنس نخواهد بود. در واقع ، پرفورمنس در حادثه شوکه کردن مخاطب خود تنها یک بار شکل اصلی خود را می گیرد و تکرار آن تنها در دو جا اتفاق می افتد؛ یکی رسانه هایی مانند عکس و فیلم است و دیگری حافظه جمعی است، یعنی آدمهایی که این اثر را می بینند و آن را منتقل می کنند.
در این روند انتقال تغییرات زیادی برای یک پرفورمنس اتفاق خواهد افتاد و ممکن است آنچه که شما از طریق حافظه جمعی از یک پرفورمنس دریافت می کنید، معنایی برخلاف اجرای اصلی را برای شما تداعی کند.
همچنین در آن زمان جنبشی به نام Fluxus نیز توسط هنرمند انقلابی لیتوانیایی_آمریکایی George Maciunas در حال رونق گرفتن بود که نام آن را از کلمه flux ، به معنی " جریان سیال " گرفته بودند.
فلوکسوس یک جنبش میان رسانهای و یک شبکه بینالمللی از هنرمندان، آهنگسازان و طراحان برای ترکیب رسانههای مختلف هنری در ۱۹۶۰ بود و نوآوریهای چندی در هنر اجرایی، فیلم و سرانجام ویدئو پدید آورد. این جنبش که هنوز هم ادامه دارد، نقش مهمی در باز شدن تعاریف از هنر ایفا کردهاست.
طبق گفته Maciunas، هدف این گروه، "ترویج سیل انقلاب ها و جریانات هنری، ترویج هنر زنده و ضد هنر" است.
جریاناتی همچون رویداد های Kaprow و جنبش Fluxus بستری را برای ترویج پرفورمنس آرت فراهم کرد. این جریان بسیار از چیدمان های ایستا دور شد و تاکید خود را بر حرکات و اعمال خود هنرمند قرار داد.
هنرمند آلمانی Joseph Beuys در گسترش و رشد این هنر تاثیرگذار بود و اجراهایی با استفاده از عناصری همچون، خرگوش مرده، عسل و چربی به نمایش درآورد.
George Maciunas 2007 Gilbert and Lila Silverman Fluxus Collection Foundation
مهمتر از همه، Beuys معتقد بود که هر انسان یک هنرمند است و هر اقدام در نظر گرفته شده، یک اثر هنری است. هنرمندان پرفورمر که در دهه های بعد کار می کردند این امر را در قلب خود باور داشتند و هنر را از طریق حضور مستحکم و اعمال بدن خود در فضا به نمایش می گذاشتند.
تفاوت های پرفورمنس آرت با تئاتر
"پرفورمنس آرت، از قطعههای مجزا و غیرمرتبط به هم تشکیل شده است. به این ترتیب در همان نگاه اول، متوجه میشویم که پرفورمنس در تقابل با تئاتر قرار میگیرد و در بعضی موارد در تضاد کامل با آنچه که ما به نام تئاتر میشناسیم، قرار دارد.
اولین نکتهای که در تقابل با تئاتر قرار میگیرد، این است که اجراکنندگان پرفورمنس، معتقد هستند که اصولاً بازیگر نیستند، بلکه اجراکنندگان پرفورمنس هستند و نیز معتقدند که بازیگری تئاتر اگر در عالیترین شکل خودش هم انجام شود، همچنان کاری است که از واقعیت عینی به دور و نوعی وانمود کردن است؛ هر قدر هم ماهرانه این کار انجام شود، همچنان باز وانمود کردن است.
همچنین معتقدند که وانمود نمیکنند که خودشان هستند و هیچچیز خارج از خودشان نیست و در شرایطی که قرار میگیرند به ضمیر ناآگاهشان و یا ناخودآگاهشان که خود به خود بروز پیدا میکند، مربوط است و در نتیجه آنچه انجام میدهند، باز خودشان هستند.
حالا اینکه میتوانند ضمیر ناخودآگاه را اینقدر به کمک بگیرند که در صحنه از آن استفاده کنند، بحثی است که وقتی وارد جزییات شدیم تا حدودی به آن خواهیم پرداخت؛ ولی همین اعتقاد که اصولاً ما بازیگر نیستیم و تئاتر بازی نمیکنیم آنها را به سوی اینکه نوع دیگری عمل کنند، سوق میدهد و سرانجام کارهایی انجام میشود که در تئاتر، هیچگاه امکان عملش نیست.
مثلاً در گروه "جزیره بزها" در شیکاگو، بازیگر اجازه میدهد که در صحنه به او شلیک شود و شلیک هم میشود و سپس او را به CCU میرسانند. این نوع کار، چیزی نیست که در تئاتر اتفاق بیفتد و چیزی نیست که بتواند تکرار شود.
پرفورمنس در شکل اولیهاش و شکلی که پایهگذارانش آن را به وجود آوردهاند بر وجه زندهبودن و عین واقعیت بودن استوار است؛ البته شیوههای دیگری بعد از آن بهوجود آمده که به آنها خواهیم پرداخت.
نکته دیگر درباره این شیوه مدنظر در شکل اولیهاش، این است که در خیلی موارد، قابل تکرار نیست و اگر هم بخواهد تکرار شود دو یا سه بار بیشتر امکان تکرار ندارد.
دومین نکتهای که پرفورمنس را در تقابل با تئاتر قرار میدهد، این است که قصهای ندارد و اصولاً هم نمیخواهد قصهای داشته باشد. نه تنها نمیخواهد روایی باشد، بلکه نمیخواهد قصه هم داشته باشد و همانطور که قبلاً اشاره کردم از اجزایی تشکیل شده که مستقلاند و هیچ ارتباطی با هم ندارند و اگر هم ارتباط داشته باشند دیگر پرفورمنس نخواهد بود.
پرفورمنس در اوایل دهه 1970 میلادی آغاز شده و بتدریج شکل گرفته است و باز همه آنها اتفاق نظر دارند که پرفورمنس، خاستگاه نظریش نمایش گونههایی بوده به نام happening که اصولا آن را به "اتفاقهای دیدنی" ترجمه کردهاند.
سومین اختلاف این هنر با تئاتر در این است که اجراکنندگان آن تلاش دارند نوعی از پرفورمنسآرت را که از شکل اولیهاش بهوجود آمده و هنوز هم عده زیادی به دنبالش هستند، نضج دهند و آن این است که تماشاگر را به طور کامل در تئاتر دخالت بدهند؛ البته نه از نظر عاطفی و احساسی، بلکه عملاً او را در اجرا دخالت بدهند تا جایی که به قول "ریچارد چکنر"، نتوان تفاوتی بین بازیگر و تماشاگر احساس کرد. این هم چیزی است که در تئاتر نه اتفاق میافتد و نه میتواند به این شکل وجود داشته باشد.
نکته دیگری که در تقابل با تئاتر قرار میگیرد، این است که در تئاتر؛ اعم از شکل کلاسیک و شکل مدرنش، معمولاً در هر لحظه از نمایشنامه و اجرا، توجه تماشاگر به یک مساله خاص جلب میشود و از اینکه توجه تماشاگر به چند موضوع خاص جلب شود، خودداری میکنند. این مسأله برای پیشبرد داستان خیلی مهم است؛ البته مسایل جانبی همیشه وجود دارد؛ ولی آن چیزی که در مرکز توجه قرار میگیرد در هر صحنه و یا در هر لحظهای از صحنه، یک مسأله است و نه چند مسأله. اجراکنندگان پرفورمنس، علاقهمند هستند که معکوس عمل کنند؛ یعنی در هر لحظه، تماشاگر به چند نقطه و چند موضوع متفاوت توجه داشته باشد و او را در انتخاب، آزاد میگذارند و در نتیجه هر کس، یک جا را نگاه میکند و یا یک چیز را تعقیب مینماید و همه اینها همزمان اتفاق میافتد.به این ترتیب پرفورمنس از چند دیدگاه متفاوت در تقابل با تئاتر قرار میگیرد. " (سمیه رمضان ماهی)
تهیه و تنظیم: سارا حسینی