"یک اثر، یک هنرمند، یک سالن"

جلسه نقد و برسی یکی از آثار کریم نصر برگزار شد

"یک اثر، یک هنرمند، یک سالن" عنوان رویدادی کم سابقه در جامعه هنرهای تجسمی بود، جمعی از منتقدین و کارشناسان هنری به بحث و گفتگو در مورد ویژگی های یک اثر از یک هنرمند پرداختند.

به گزارش گالری آنلاین، عصر روز چهارشنبه، گالری بن، میزبان سه منتقد برجسته حوزه هنرهای تجسمی احمد رضا دالوند، آلبرت کوچویی و محسن شهرناز دار شد.

همچنین چهره های شناخته شده ای همچون غلام رضا نامی، عبدالحمید پازوکی، احمد وکیلی، فرشته یمینی شریف و ... در این رویداد حضور داشتند.

کریم نصر نقاش و تصویرساز ایرانی است، او همچنین در زمینه طراحی، مجسمه‌سازی و نویسندگی نیز فعالیت دارد.

نصر در سال۱۳۳۱در رشت متولد شد و لیسانس معماری را از انگلستان و فوق لیسانس گرافیک را از دانشگاه تهران دریافت کرده است. او عضویت در هیأت داوران ششمین دوسالانه نقاشی ایران، چهار دوره داور دوسالانه تصویرگری ایران را در کارنامه هنری خود دارد. همچنین کتاب تاریخ هنر برای کودکان (نشر نظر) و ده‌ها یادداشت و مقاله درباره هنر معاصر ایران را در نشریات تالیف و منتشر کرده است.

در این رویداد اثری از کریم نصر تحت عنوان"خزان" از مجموعه"میراث متروک"مورد بررسی قرار گرفت.

اولین سخنران برنامه، آلبرت کوچویی بود. آلبرت کوچویی (متولد۸تیر۱۳۲۲در همدان) نویسنده و مترجم ایرانی و مجری رادیوست. پس از دیپلم به کار در رادیو ارومیه (رضائیه آن زمان) مشغول شد. مدتی به تحصیل در رشته زبان انگلیسی در مدرسه عالی پارس پرداخت. او تهیه‌کنندگی و اجرای چند برنامه رادیویی را بر عهده داشته‌است.

وی ضمن تشکر از احمدرضا دالوند برای برنامه ریزی این رویداد در رابطه با کار کریم نصر بیان کرد:

خط ربطی که میان آثار کریم نصر وجود دارد جوش و خروش حاکم در تمام آثار اوست، جوش و خروشی که در دورن خود هنرمند است. در فرصتی که دالوند عزیز فراهم کرد از کارگاه نصر دیدن کردم و در آنجا نگاه من به یک پیکره افتاد که تمام رویاهای من از اسطوره ی آشوری بود. در آن ملاقات تمام آثار دیگر او را دیدم و نگاه کنجکاوانه خودم را نسبت به آثار او در یک یادداشت توصیفی نوشتم. توصیف در نگاه منتقدانه نسبت به آثار یک نقاش حرف اول را میزند.

در بخشی از یادداشت وی اشاره شده:

همه توان و زورمندی کریم نصر را به عنوان یک نقاش و مجسمه ساز در آثار پر از ایهام او میتوان دید و در آن تفکر میتوان یافت. هوشیارانه تمام مکاتب را همانطور که تابلو میطلبد گشت میزند، گاه ردی از کابوس های اکسپرسیونیستی ها را می پاید و بازی با تکه های درشت رنگِ آمده بر چوب، کاغذ، مقوا و بوم... اینجا بیداد مفاهیم است.

رنگ ها گاه کلاسیک گون کنار هم مینشیند گاه بی تاب و بی پروا با تاش هایی که اینجا و آنجا بی توجه به آنچه در مَثل کادرهای مربع طلایی میطلبد.

کریم نصر باکی ندارد تا به مرزهای رنگ ها و جلوه های شاگال هم نزدیک شود و از آنها وام بگیرد و البته طرحی تازه بزند یا به دنیای کاندینسکی سرک بکشد و برتر از همه اینها دلبستگی نقاش را به تک تازی و جلوه گری رنگ های فوویست ها و شیان رنگ بیش از همیشه و بیش از همه در تابلوهای او میتوان دید.

اینجا اما کریم نصر چون فوویست ها فقط در اندیشه تک تازی و تاخت و تاز رنگ ها نیست، که نشان میدهد همان چالاکی و توان آنها را دارد و برتر از آنها از اضطراب ها و دلتنگی های آدم امروز می گوید. حتی اگر نقشی از آثار سقاخانه ای بیابد شمایلی نو و امروزی به آن میدهد و نشان میدهد از پس خط های سبک بالانه آمده بر نقاشی های سقا خانه ای برمی آید.

دیتیلی از اثر خزان کریم نصر

اما فصلی را که کریم نصر در مجموعه آثارش رقم میزند آثار طبیعت گرایانه اوست. مجموعه ای که گویی تمام دلبستگی او به امپرسیونیست ها را با رنگ های قهوه ای اش نشانه میگیرد و البته تمام حسش به بازی رنگ ها در کنار هم نیست و گاه البته هست.

اما همه ی شگرد ها و ترفند های او در بکارگیری گونه های متفاوت و بسیار رنگ ها در کنار هم است و البته باز آنجا که تمامی رنگ ها جا باز میکنند برای یورش بی امان رنگ سفید با ده ها و صد ها از خط های خفته که در دل آن سفیدی ها جا خوش کرده اند.

تابلوی رها شده از سال 95 نهایت این تردستی است، نهایت زیبایی خط و رنگ که می رود در تابلوی چند صد سانتی متری پاییز او، کریم نصر و اکریلیک روی بوم آتشفشانی است از رنگ های بی امان که البته حکمروایی با رنگ زرد است. با کشیدن یک خط سرتاسر افقی و یک خط عمودی، آنگاه میتوان جلوه های مکتب های گوناگون را در مربع های چهار گانه مانده از تلاقی گذر این دو خط دید.

تکه تکه های کوچک این رنگ ها نشان میدهد چگونه با یک نظم کلاسیک گون در عین نهایت مدرنیسم کنار هم نشسته اند.

اگر وازارلی با انبوه خط ها، اثری فریبنده و دلربا می آفریند و همه توانش را در تاخت و تاز خط ها به رخ میکشد اینجا کریم نصر تکه تکه تاش رنگ ها را به جان تابلو می اندازد.

کریم نصر اگر بر بالای دو مربع، فرصتی برآمده در گوشه تابلو، بخشی از آسمان را در آن دورها نشانه نمیرفت و نه سیاهی صخره ای ، گوشه ای از کوه را جای نمیداد، آن وقت می دیدید که اینجا پای این بوم بزرگ فوویستی نشسته است که میخواهد دم از دلتنگی ها ، دلبستگی ها و شیفتگی ها برای پاسداشت این طبیعت که هر بار به رنگی در می آید، بزند.

دیتیلی از اثر خزان کریم نصر

در سینه آن صخره انگار چشمی هیولاگون، دارد نگاه به این آشفتگی های به نظم گرفته، به حیرت و شگفتی می اندازد. آشوبی که سودای سامان گرفتن دارد همانند آنچه در کریم نصر می خروشد.

به گزارش خبرنگار گالری آنلاین، در ادامه، احمد رضا دالوند، نویسنده، منتقد هنری و طراح گرافیک، اثر کریم نصر را از ابعاد گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و به بخش هایی از یادداشتی تحت عنوان "بوتیغای ذهن کریم نصر" که در این رابطه نوشته است، اشاره کرد.

احمد رضا دالوند، یکی از چهره‌های سرشناس فرهنگی هنری داخل ایران می‌باشد. در دانشگاه های مختلف و مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه تدریس داشته و چندین کتاب تالیف کرده است.

دالوند طراح برگزیده کتاب سال گرافیک اروپا، طراح ممتاز سمپوزیوم بین‌المللی طراحی ژاپن ، طراح برگزیده روزنامه یومییوری شیمبون / ژاپن بوده و با مجله ویتی ورلد آمریکا به عنوان طراح همکاری داشته است.

دالوند ضمن تاکید بر اینکه، تمام سوابق ذهنی از آثار کریم نصر با آنچه در نمایشگاه میراث متروک دیده شد، متفاوت است. بیان کرد:

اگر این تابلو را در جای دیگری میدیدم نمی گفتم که کار کریم نصر است. و البته آنچه اهمیت دارد این است که تا کنون دیده نشده یک اثر از یک هنرمند بعد از برگزاری نمایشگاه اینچنین مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، حضور امروز این جمع برای دیدن یک اثر یک نوع سنت شکنی است، این اتفاق به دو دلیل بود، یکی شأن این نقاشی و دیگری جسارت هنرمندی که پس از 60 سالگی به این تحول دست زده است.

بوتیغا، در عنوان یادداشتی که دالوند نوشته است به معنی ساختن اثر هنری از درچه زیبایی شناسی است. وی در بررسی اثر از دیدگاه بصری توضیح داد:

وقتی از فواصل مختلف به طبیعت نگاه میکنیم به انتزاع نزدیک میشویم. چه از فاصله خیلی نزدیک و چه از فاصله خیلی دور. این اثر را نه میتوان گفت اثری تجریدی است و نه میتوان گفت اثری تلفیقی است.

اثر یک گرایش ابسترکت دارد، اگر یک سوم بالای کار را نادیده بگیریم و حذف شود، با یک بافت روبرو هستیم .

وقتی به این بافت خیره شویم چشم آزار نمیبیند، هنرمند در خلوتی که کار میکرده و با تپش قلبش و تمام لحظاتی که یک نقاش با سطح مهار نشدنی بوم مواجه است، این اثر را ساخته است.

دیتیلی از اثر خزان کریم نصر

این منتقد هنری، دیگر ویژگی های منحصر بفرد کارهای کریم نصر را سهل ممتنع بودن آنها، ناشی از ذهن پیچیده هنرمند و حضور او در طبیعت و نقاشی روی سه پایه در دل طبیعت خواند و ادامه داد:

امروزه نقاشان معاصر دنیا دارای یک نوع بوتیغای ذهنی هستند. نقاش صاحب دستگاه فکری است. متاسفانه در حال حاظر ژانر منظره نگاری از بین رفته است همانطور که کل این اکو سیستم و طبیعت سوخته شده و این نقاش چنین لطیف آن را به تصویر کشیده. طبیعت برای کریم نصر، همچون سهراب بهانه ای برای بیان عرفانی خودش نیست.

کریم نصر، به جز دوره کوتاهی که تصویرگر بود، از زمانی که خود را با بوم درگیر کرد همیشه یک مسئله را در خود تقویت نمود که امروز نتیجه آن را میبینم. حتی در فضا های انسانی شما ابتدا یک واقعه بصری را میبینید و سپس اشیا و اشکال اثر را. او نقاشی است که وفادار به بیان ناب نقاشانه است.

حرکت از تصویر گری به نقاشی بسیار دشوار است، چون در تصویرگری یک داستان یا شعر از پیش تعریف شده است که باید مصور شود اما در نقاشی چیزی پشت هنرمند نیست و باید دیدگاه داشته باشد.

این آثار یک رتوریک بصری دارد و صرف و نحوی روی اثر انجام میدهد، این مبحث پیچیده است که به صورت مبسوط نوشته ام، این رتوریک در حوزه های مختلف هنری وجود دارد.

دیتیلی از اثر خزان کریم نصر

وهمی که از ادراک هنرمند بیرون میزند یکی از ویژگی های آثار کریم نصر است، که آن را همواره معاصر نگاه میدارد. به عنوان مثال سعدی استاد سهل ممتنع است و اگر امروز هم او را بیرون بکشیم، هنرمند معاصر ماست.

کریم نصر با دریافت هایی که از ذهن، تخیل، جامعه و .. به عنوان یک اندیشمند داشته، کار میکند. کریم نصر قدم هایش را بسیار آگاهانه برداشته و یک نهاد نا آرام را در اثرش بیرون میزند.

نکته بعدی این است که اثر او گوشه ای از زمین است زمینی که در مرز بندی ها و هیچ جغرافیایی نمیگنجد. اینجا زمین است، زمینی که به نظر می آید در آن هیچ مهر ورزی رخ نمیدهد.

آنچه که ما میبینیم یک تجربه بصری از یک هنرمند است و به عقیده من نصر در آستانه مَستر شدن است.

دیتیلی از اثر خزان کریم نصر

هنر ما یک سری مَستر شناخته شده دارد، همانطور که چند روز پیش در حراج تهران دیدید، و این سوال مطرح میشود که چرا کارشناسان و گالری دارهای ما اساتید و مَستر های امروز را نمی بینند؟

فروش های حراج ها روی خریدار ها و گالری دارها و ... تاثیر میگذارد و صبر میکنند ببینند کدام کارها و کدام ژانر بیشتر فروخته میشود و این یک ظلم است. چون نقاش جوان به ناچار سعی میکند خود را به سلایق این فضاها نزدیک کند و از خودش دور میشود.

اگر بخواهم بدون تعارف بگویم، من شخصا خسته شده ام از سنگواره های بهمن محصص، از کارهای سهراب سپهری و ... تکرار این اسامی که سایه سنگینشان بلند نمی شود.

در گالری ها و آثار نقاشان جوان ما دیگر طبیعت گرایی دیده نمی شود. وقتی یک هنرمند همچون کریم نصر، در یک سرزمین و ژئوپولیتیک سوخته اینطور به طبیعت نگاه میکند، دارد به وظیفه ای عمل میکند که اکثرا از آن غافلند.

دیگر سخنران برنامه، محسن شهرناز دار بود. وی انسان شناس و محقق حوزه فرهنگ و علوم اجتماعی است، گرایش اصلی ایشان مطالعه میان رشته ای بر روی تغییرات اجتماعی هنر است و مستند هایی مختلفی در مورد تاریخ معاصر ساخته و هم اکنون مدیر گروه صدا و موسیقی در موسسه انسان شناسی و فرهنگ است.

شهرناز دار با تشکر از مسئولین برگزاری برنامه، احمد رضا دالوند و کریم نصر، دغدغه های خود را در بستر مطالعاتی تخصصی اش، بیان کرد و در ابتدا با اشاره به جمله ای که کریم نصر در مقدمه نمایشگاهش نوشته بود، وارد بحث شد: عکس عاری و خالی از رفتار عکاس است اما یک بوم نقاشی سرشار از لحظه به لحظه رفتارهایی است که هنرمند داشته و روی اثر منعکس شده است.

اگر از دید انسان شناسی به این جمله توجه شود سه سویه را میتوان مورد توجه قرار داد ، یکی جایگاه خود نقاش است در این اثر، نقاش به عنوان عضوی از یک میدان اجتماعی و محصول دوره تاریخی و فرهنگی.

بُعد دیگر خوانش خود اثر در بستر اجتماعی است. اثر در این مقطع زمانی قرار دارد و مفهوم زمان و مکان مشخصی که ما در آن هستیم اثر را معنا دار میکند. بُعد سوم مخاطب اثر است. کسی که تفسیر و برداشت خود را از این اثر دارد. این سه وجه مربوط به بحث انسان شناسی هنر است که بخشی مربوط به تاریخ هنر و بخشی مربوط به فلسفه هنر میشود.

شهرناز دار توضیحاتی در رابطه با فلسفه هنر و انسان شناسی هنر و ارتباط آن با نقد اثر هنری ارائه داد.در ادامه برنامه غلام رضا نامی کارشناس ارشد هنرهای تجسمی در رابطه با اثر کریم نصر توضیح داد:

همانطور که آقای دالوند گفتند اگر این کار را میدیدم نمیتوانستم تشخیص دهم اثر کریم نصر است. من این اثر را آبستر فیگوراتیو میبینم و هر بخش آن میتواند یک اثر مجزا باشد. این اثر را میتوان دوازده قسمت کرد، هر بخش امضا شود و یک اثر محسوب شود.

دیتیلی از اثر خزان کریم نصر

کریم نصر نیز در ادامه، از حضور تمام هنرمندان، منتقدین و زحمات احمد رضا دالوند تشکر کرد و در ارتباط با چگونگی رسیدن خود به این مرحله و فصل جدید کاری گفت:

پس از سالها کار نقاشی و تصویرگری، زمانی که با یک فاصله به دوره های کاری مختلف خود نگاه کردم این نتیجه گیری حاصل شد که اگر تصویرگری اینچنین است پس نقاشی چطور باید باشد؟ هر آنچه هست باید چیز دیگری باشد.

اتفاق هایی من را در مقطعی با تصویرگری مواجه کرد و باعث شد به تفاوت نقاشی و تصویرگری بیشتر فکر کنم. نقاشی داستان ندارد، تصویرگری، تصویری است که بخشی از آن در بیرون تصویر است و همراه با ادبیات است.

پس از مدتی نتیجه گرفتم، در نقاشی نباید تصویر من خارج از کادر ادامه داشته باشد و آن چیزی که هست تنها در داخل اثر باشد.

قدم هایی را برداشتم که بیننده با مواجه شدن با آنها در تابلو، چیزی را دریافت و درک کند و هیچ داستانی خارج از این چهار چوب نباشد.

به این ترتیب، روایت را به نحوی از کارم حذف کردم، نتیجه نهایی که گرفتم را در نمایشگاه اخیرم به نمایش گذاشتم و از نظر من این نمایشگاه چند ویژگی داشت.

ازجمله اینکه عنوان آن میراث متروک بود که منظور من از آن همان پرداختن به موضوع چشم انداز بود، این ژانر از نقاشی سالهاست فراموش شده و حتی به شکل یک کار سطح پایین با آن برخورد شده.

در پایان نیز احمد وکیلی در ارتباط با اهمیت ژانر طبیعت پردازی بیان کرد:

همواره یک نگاه آموزشی همراه من بوده است، متاسفانه امروزه منظره کار کردن به عنوان یک کار دانشجویی تلقی میشود، در نتیجه فضای آموزشی ما اشکال دارد.

متاسفانه الان در آثار جوانان ما یک نوع فرمالیسم عجیب حاکم شده و با کاری که کریم نصر کرده شاید در ذهن چند نفر از این جوانان این موضوع مطرح شود که میشود منظره هم کار کرد.

تهیه و تنظیم، خبرنگار گالری آنلاین: مطهره علیزاده

logo-samandehi